آسمان میسوزد اینسان در تب روزها در التهابی از شب گرگ ها دندان به تیزی بردند دست بر عالم ستیزی بردند کینه توزان علی چون مستند موش ها شمشیر از رو بستند کربلا در دست عمه جوشید خون ثارا... بر تن پوشید عمه جان خوف نکن ماهستیم ما از جام حسینت مستیم عمه جان پای تو بر چشم ماست در سپاه تو ابوحامدهاست ما به دریای علی موج شدیم ذره ذره به رهت فوج شدیم عمه جان ، اذن رهایی تو ایم مثل عباس فدایی تو ایم با عطش ذکر حسینی بر لب کلنا عباسک یا زینب 🌹@omolbaninbahrami کانال شاعر ارزشی (ام.خزان)