...✨ روزتاسوعابود رفتیم مسجدقمربنی هاشم گفتن یکی بیاداذان ظهروعصر روبگه من به حسین اشاره کردم توبرو بگو.. رفت وشروع کردبه اذان گفتن همه شروع کردن به گریه کردن این گریه شدید تا رفتن مردم ادامه داشت.. اذان هم یک اذان معمولی بود.. یکی بهم گفت: حسین پسرشماست؟ گفتم بله گفت:خیلی مراقبش باش... @oshaghol_hosein