📚 داستان مسافرخانه ی دنیا سلام✋ منو پدر مادرم بنا بدلایلی تو مسافرخونه یک شهر دور از شهر خودمون زندگی میکنیم. یه اتاق اجازه کردیم که سه نفرمون توش زندگی میکنیم🏠 من دوست دارم اتاق جدا داشته باشم به پدرم گفتم پدر باید بری نجار بیاری یه دیوار بکشه وسط اتاق من اتاق جدا داشته باشم😇 پدرم گفت بابا اینجا متعلق به ما نیست ما هم همیشه قرار نیست اینجا بمونیم تا چند روز دیگه از اینجا میریم با همین اتاق سر کن دیگه دخترم، تا بریم خونه خودمون که همیشه اونجا هستیم هر جور خواستی به اتاقت برس با ناراحتی 😔گفتم با اینکه خیلی سخته باشه فرداش رفتم یه دست سرویس غذا خوری از بازار بمناسبت تولد مامانم خریدم اوردم ،ماامانم وقتی کادوشو باز کرد گفت دخترم صرف نمیکنه اینجا ما از این سرویس گرون استفاده کنیم بزودی از اینجا میریم وقتی رفتیم خونه خودمون از این سرویس استفاده میکنم دختر خوشگلم بازم گفتم راست میگی مامان اینجا با همین ظرف های مسافرخونه میگذره براحتی نیازی به سرویس گرون نیست یه روز که از خواب بلند شدم کمرم دولا مونده بود از بس تختخواب مسافرخونه خراب بود به بابام گفتم یا امروز واسم یه تختخواب خوب میخری یا دیگه من اینجا نمی مونم پدرم با ناراحتی گفت دخترم ما چند روز دیگه کارمون این شهر تموم میشه باید برگردیم‌ حیف نیست اینقدر هزینه کنیم برای تختخواب کمی دیگه تحمل کن ،بریم خونه خودمون هر شب روی تختخواب خودت راحت بخواب با ناراحتی و اجبار گفتم چشم بابا من هر روز ناراحت بودم چرا تختخواب خوب ندارم چرا اتاق ندارم چرا یخچال بزرگ نداریم چرا چند دست لباس و کفش قشنگ ندارم مامانمم مرتب به بابام میگفت چرا اتاق بزرگتر اجاره نکردی راحت باشیم چرا این دستشوییش خرابه اینقدر منو مامانم سر بابام سر کوفت میزدیم که بابام گفت مثل اینکه شما یادتون رفته تا چند روز دیگه کارمون تموم میشه میخواهیم برگردیم شهر و خونه خودمون که خیلی بزرگ و راحت و عالیه؟ سعی کنید روی کارمون تمرکز کنید تا به خوبی با موفقیت انجام بشه برگردیم شهرمون فقط کافیه چند روز دیگه با همین امکانات زندگی کنید تا بریم شهر خودمون در رفاه زندگی کنید دوستان این مسافرخونه همین دنیاست منو و مامان بابام همین مردم دنیاهستند ما باید به دنیا به چشم همین مسافرخونه نگاه کنیم نباید زیاد خودمونو درگیر تجملات کنیم توی مکان کوچیک دنیا نباید وقتمونو صرف ظرف و ظروف و رخت و لباس لوکس کنیم ،چون باعث میشه غافل بشیم کارمونو تو این شهر نتونیم زود انجام بدیم و عقب بیفته برگشتن به شهر خودمون(اخرت)وقت کم بیاریم رفاه و راحتی تو شهر خودمونه (آخرت) اینجا اومدیم کارمونو انجام بدیم و برگردیم کارمون چیه؟ کارمون عبادت خداست رسیدن به خدا کارمون فقط رسبدن به خدا و اخرته کارمون رسیدگی به هر کاری هست که در راه رسیدن به خداست اگه راه رسیدن به خدا رو خوب انجام ندیم هیچ وقت نمتونیم به شهر خودمون و رفاه همیشگی برسیم(آخرت همیشگی و ابدی ) اگه در راه رسیدن به خدا و اخرت ،حواسمون پرت چیزهای بیخود بشه راهمون از سمت اخرت کج میشه گم میشیم اگه گم بشیم تو راههای دیگه اونجا ممکنه خطرهای زیادی مارو تهدید کنه و دیگه هیچوقت به راه اصلی (اخرت) نتونیم برگردیم و گمراه بشیم اگه دنبال ثروت دنیا بریم حواسمون از راه اخرت بسمت راه مال اندوزی پرت میشه اونجا بریم حواسمون پرت هوس رانی و پول خرج کردن و استفاده از پولهامون و کیف دنیا باعث میشه کلا از راه اصلی (اخرت)برای همیشه دور بیفتیم و غرق هوسرانی بشیم بانو زیبای محیط و ظاهر شما باید در حدی باشه که شما انگار مهمون داری(حداقل دوبار در هفته)اینجوری باش. ✴✴✴✴✴✴✴✴✴