.
✨💕 قـبـلـه ے مــن 💕✨
#پارت_36
محـو تماشـای وسـایل چیـده شـده چرخـی مـی زنـم
و وسـط پذیرایـی می ایستم
اسـتاد بـه سـمتم مـی آیـد و بالحـن خاصـی مـی گویـد:
مثـل اینـکه شـما میدونسـتید چطـور بایـد بافضـای خونـه ی نقلیـم سـت کنیـد.
و با حرکت پلک و ابروهایش به مانتو و روسری ام اشاره می کند.
خجالـت زده نگاهـم را مـی دزدم و حرفـی بـرای زدن جـز یـک تشـکر پیـدا نمی کنـم.
بــه مبــل ســه نفــره ی کنــار شــومینه اشــاره میکنــد و ارام مــی گویــد:
بفرمائیــد اونجــا بشــینید محیــا جــون.
باشـنیدن پسـوند جـان از وسـط سر تـا پشـت گوشـم از خجالـت داغ مـی شـود.
باقدمهـای آهسـته سـمت مبـل میـروم و کنـار سـحر میشـینم.
مهسـا بـه رسـتمی دسـت مـی دهـد و روی مبـل تـک نفـره کنـار مـا میشـیند.
خــوب کــه دقــت میکنــم بطــری هــای مـشـروب را روی میــز مــی بینــم.
چشـمهای گـرد و متعجبـم سـمت آیسـان مـی گـردد و تنهـا بـا یـک لبخنـد رستمی مواجـه مـی شـوم.
رسـتمی بـه دسـته ی یکـی از مبـل هـا درسـت کنـار پریـا تکیـه میدهـد
و درحالیکـه کـف دسـتهایش رابـه هـم میاملـد،
آهســته و شــمرده مــی گویــد: خب،خیلــی خیلــی خــوش اومدید.چهــره هـای جدیـد مـی بینـم ...(و بـه آیسـان و سـحر اشـاره میکنـد..)
البتـه ایـن نشـون میـده اینقـد بامـن احسـاس صمیمیـت میکنیـد کـه دوسـتاتون رو هـم اوردید.ازیـن بابـت خیلـی خوشـحالم.
به طـرف آشـپزخانه مـی رود و ادامـه مـی دهـد: اول بـا بسـتنی شروع میکنیـم .چطـوره؟
همــه باخوشــحالی تاییــد میکننــد.
برایــمان بســتنی میــوه ای مــی آورد و خــودش گیتــار بــه دســت مــی گیــرد تــا ســوپرایزش را باتمرکــز ...
ادامه دارد......
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid