🔴 آشنایی با تصوّف (۹)بخش قبلی    ⏮ بخش بعدی 🔷 تصوّف چگونه وارد تشیّع شد؟ چهار عامل مهم در این رابطه وجود دارد که به طور مختصر به آنها اشاره می‌کنیم؛ همانطور که در گذشته بیان شد، تصوّف برای پر کردن خلأ معنوی و عرفانی در جامعۀ اهل سنّت، توسط حزب ننگین سقیفه ایجاد شد و شیعیان از همان ابتدا، تشنگی معنوی خود را با رجوع به اهل‌بیت علیهم‌السلام برطرف می‌کردند؛ لذا چنین خلأ و نیازی در میان شیعیان وجود نداشت تا بخواهند به اولیاء صوفیه مراجعه کنند؛ به همین جهت ما تا قرن شش و هفت هجری حتّی یک صوفی شیعه سراغ نداریم! اما بعد از هفتم، این چهار عامل سبب ورود تصوّف در بین شیعیان شدند: 1⃣ حملۀ مغول و سقوط حکومت عباسیان: حملۀ مغول به ممالک اسلامی اولین قدم در راستای گرایش تصوّف به تشیّع بود، زیرا: الف) حکومت پانصد سالۀ عباسیان که بزرگترین سدّ و مانع گرایش صوفیه به تشیّع می‌شد، کنار رفت؛ ب) به تدریج حاکمان بزرگ مغول مانند اولجایتو (م۷۱۶ق)، به مذهب حَقّه تشیّع متمایل شدند؛ صوفیه که دیگر از حمایت حاکمان سنّی مذهب بنی العباس بهره‌مند نبودند، ناچار باید تغییر رنگ داده و برای جلب حمایت حاکمان، در لباس تشیّع خودنمایی می‌کردند! چرا که دین و مذهب در تصوّف، پوسته و قشری بی‌ارزش است و صوفیان، جوهر تمام مذاهب و ادیان را حقیقتی واحد (صلح کل) می‌دانند! 2⃣ ظهور ابن عربی (م۶۳۸ق): دو کار مهم او در جهت تلفیق تصوّف در تشیّع از این قرار است: الف) نزدیک کردن تصوّف به فلسفه و وارد کردن مفاهیم و تعبیرات پیچیدۀ فلاسفۀ مُلحد یونان به حیطۀ علوم اسلامی و شرح آنها؛ ب) نگارش آموزۀ مهدویت طبق مذاق شیعیان برای رسیدن به مطامع پلید خود: ابن عربی با استناد به حدیث متواتر خلفای اثنی‌عشر رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله، گفت امام و خلیفۀ دوازدهم، حضرت مهدی فرزند امام حسن عسکری علیهماالسلام است؛ گرچه آن خبیث، یازده امام گذشته را خلیفه نمی‌دانست، بلکه ابوبکر و عمر و عثمان و ... را خلفای پیامبر معرفی کرده بود! 3⃣ ظهور سید حیدر آملی (م۷۸۷ق): او از فقهای درباری و حکومتی شیعه محسوب می‌شد و با تکیه بر اساتید خود، جایگاه قابل توجهی در میان شیعیان کسب کرده بود؛ او پس از مدتی رخت ریاست را کنار نهاده و به عراق سفر می‌کند و به تدریج وارد وادی عرفان و سلوک می‌شود و انحرافات او نمایان می‌گردد؛ وی در عین حالی که به شدت شیفتۀ ابن عربی بود، نقدهای جدّی نیز بر او وارد کرد؛ سیدحیدر آملی در کتاب جامع الاسرار می‌کوشد میان تصوّف و تشیّع آشتی برقرار کند؛ به همین جهت می‌گوید: «صوفی واقعی، شیعه است و شیعۀ حقیقی، یک صوفی می‌باشد و اینها دو لفظ برای یک معناست!» و بدین ترتیب تصوّف با اولین چراغ سبز و عقب‌نشینی یکی از به ظاهر علمای تشیّع، به این مکتب رخنه کرد؛ اما هنوز صوفیان به طور کامل شیعه نشده بودند، زیرا یکی از مهمترین ارکان مذهب تشیّع، برائت از دشمنان اهل‌بیت علیهم‌السلام است و صوفیان با وجود محبّت بیش از اندازه به خاندان عصمت و طهارت، رگه‌های سنّی‌گری آنان اجازه نمی‌داد که تبرّی را نیز به تولّی خود پیوند زنند؛ لذا نمی‌توان آنها را شیعه نامید، بلکه باید بگوییم «سنّی دوازده امامی!» 4⃣ ظهور حکومت صفویان: صفویان از تصوّف استفادۀ سیاسی کردند؛ شاه اسماعیل صفوی (م۹۳۰ق) نوجوانی نوزده ساله، با تکیه بر دو رکن زیر توانست سرتاسر ایران را تحت تصرّف خود در آورد: الف) قدرت نظامی قزلباش‌ها (لشکر صوفیان): قزلباش‌ها طایفه‌ای از صوفیان شیعه بودند که بدنۀ نظامی و سپاه قدرتمند شاهان صفوی را تشکیل می‌دادند؛ آنها بنابر آموزه‌های تصوّف، شاه اسماعیل را قطب وقت (یا مهدی موعود!) می‌دانستند، لذا تا پای جان برایش جنگیده و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کردند. ب) قدرت علمی و فرهنگی مذهب تشیّع: پایۀ دوم حکومت صفویه، مذهب تشیّع بود که شاهان صفوی مخصوصاً شاه اسماعیل و فرزندش طهماسب، سلطنت خود را بر آن استوار ساخته بودند و مصمّم بر تبلیغ، ترویج و همگانی کردن مذهب حقّه تشیّع بودند. 🔹 صوفیه، تا زمان صفویان بالاترین درجۀ محبّت و تولّی و حتّی غُلو نسبت به اهل‌بیت علیهم‌السلام را ابراز می‌داشتند؛ اما این موضوع، بدون برائت و تبری، برای شیعه دانستن آنان کافی نبود؛ حکومت صفویه آخرین قدم را در این زمینه برداشته و آموزۀ مهم تبرّی را در سرتاسر ایرانِ آن روز جا انداخته و اجباری کردند؛ مثلاً خطبا باید بنام ائمه معصومین علیهم‌السلام و لعن خلفای ثلاثه، خطبه می‌خواندند! یکی از مناصب دولتی در زمان صفویه «تبرّائیان» بودند؛ آنها در شهرها و کوچه و بازار، پشت سر علمای متنفّذ مملکت راه می‌افتادند و بر خلفا لعن می‌فرستادند و مردم نیز باید می‌گفتند: بیشمار! و هرکس از گفتن این کلمه خودداری می‌کرد، مجازات می‌شد! -------------------- @ostadhasheminasab @Hedayatgary