در حقیقت رنگ غم تغییر کرد آخرین انگور هم تغییر کرد در میان چشم انگور سیاه جای آب و جای سَم تغییر کرد در زد آقا از صدای در زدن زود رنگ متّهم تغییر کرد پس به روی زن نیاورد و نشست اینچنین نوع کرم تغییر کرد دانه ی انگور را برداشت و… گفت شاید که “زنم” تغییر کرد زن ولی وقت تعارف هم که شد “یا جوادی” گفت و کم تغییر کرد دم که پایین رفت آقا خوب بود حال او در باز دم تغییر کرد چون حسن مثل حسین و مثل خویش حالتش در هر قدم تغییر کرد