#بند یازدهم🌱
ای خوشا لولیان درد آشام
شهره در بیخودی ولی بد نام
خاطر آسودگان گردش چرخ
دامن آلودگان گردش جام
گرد میخانه روز شب به طواف
شسته در باده جامه ی احرام
شام را با پیاله برده به روز
روز را با پیاله برده به شام
همه سر خوش ز باده ی گلرنگ
همه سر مست از می گلفام
داده در راه مستی از کف دل
برده در راه می ز دل آرام
بیسرو پا و رند و خانه بدوش
مست ودرد آشنا و درد آشام
دست در دست شاهد مقصود
شسته از ننگ دست و دست از نام
میفروشند بر تو صدق و صفا
میخرند از تو تهمت و دشنام
در دل بسته بر رخ شادی
در جان را گشوده بر آلام
لن ترانی زنان به شادی چرخ
ارنی گو به محنت ایام
نزد این طایفه چه کفرو چه دین
پیش این طایفه چه پخته په خام
جانشان منجلی ز مهر علی ست
دلشان صیقلی ز نام امام
پای کوبان و آستین افشان
می سرایند عاشقانه مدام
که , علی دست قادر ازلیست
رشته ی ما سوی به دست علیست
#استاد_محمد_علی_مجاهدی
#ترجیع_بند