فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوازدهم🌱 گاهی از فرط عشقو جذبه ی حال میکشندم برون ز عالم قال می برندم به عالمی که در آن بال نگشودست مرغ خیال شبی از شوق وجد وذوق سماع با پرو بال شور و جذبه و حال پا نهادم به محفلی که در آن موج می زد شعاع نور جمال یار صاحب جمال شهر آشوب تکیه میزد به مسند اجلال ساقی از روی مر حمت میکرد بهر جذب سرور و دفع ملال: قدح میکشان ز می لبریز جام مستان ز باده مالامال سرخوش از جام بیخودی اوتاد بیخود از جام سر خوشی ابدال رو به سویم فکند از سر مهر زد به نامم چو بخت قرعه ی فال نگه پر فسون و گویایش گفت در گوش جان که :کیف الحال گفتم از حال من چه میپرسی؟ عاشقان را که روشن است احوال گفت جامی دگر بگیر و بنوش در راه عاشقی بکوش و منال چون شدم مست گفت در گوشم کای تو را دل اسیر احمد و آل با علی هر که عشق میورزد عشق بازد به ایزد متعال که , علی دست قادر ازلیست رشته ی ما سوی به دست علیست