✅پاسخ:
در پاسخ به این سوال ذکر چند نکته ضروری است:
1- تعریف« اکراه، اجبار و اختیار»:
الف)«اختیار» یعنی فاعل هم قادر بر انجام آن فعل باشد و هم قادر بر ترک آن و برای ترجیح فعل، فاعل تاثیری از غیر نپذیرد.
ب) « اکراه» عبارت است از وادار نمودن فرد بر انجام کارى که اگر بیم از زیان مادّى، معنوى یا جسمى ناشى از تهدید اکراه کننده نبود، آنرا انجام نمیداد.1
ج)«اجبار»، عبارت است از سلب اراده یا مغلوبیت اراده شخص مجبور در انجام کار به سبب فشار عامل مادی یامعنوی.2
بنابراین اکراه و اجبار با هم تفاوتهایی دارند از جمله اینکه :
الف. شخصی که مورد اکراه قرار میگیرد، دارای اراده بوده، ولی ارادهاش مغلوب اراده دیگران است بر خلاف مجبور که فاقد اراده است واز همین رو هیچ فعلی در راستای اجبار به این شخص قابل انتساب نیست.3
ب. شخصی که مورد اکراه قرار دارد به نحوی با تهدید یا ترساندن اکراه کننده روبرو است در حالی که شخص مجبور بدون تهدید هم مورد اجبار قرار میگیرد کما اینکه وادار نمودن حاکم نیز به نوعی، اجبار به شمار میرود.4
2- باید توجه داشت که دین متشکل از سه بخش اعتقادات، اخلاق و احکام است؛ اعتقاد و ايمان از امور قلبى است كه اكراه و اجبار در آن راه ندارد؛ زیرا كاربرد اكراه تنها در اعمال ظاهرى است 5. پس «لا اکراه فی الدین»؛ یعنی نمیتوان کسی را به اجبار و اکراه ملزم به پذیرش اسلام کرد یا عقیدهاى را از او سلب نمود، بلکه شخص در پذیرش دین، مختار است و فلسفه عقاب و پاداش نیز بر مبنای اختیار انسان گذاشته شده است؛ چرا که خداوند حکیم میداند دین اجباری بی فایده است.
3- احکام شریعت، مجموعهای از حقوق و قوانین است و در تمام دنیا پایبندی به قوانین ضروری است و نه تنها مردم در برابر حقوق و قوانین آزاد نیستند، بلکه اگر کمترین تخلفی کنند، متهم، محکوم و مجازات خواهند شد، خواه قوانین راهنمایی و رانندگی باشد یا حقوق مدنی یا حتی ضوابط سازمانها، شرکتها و ....
بر این اساس ، کلیه نظامهاى فکرى برای اجرایی شدن قوانین نیازمند یک نظام اجتماعى هستند و اکراه و اجبار از ارکان پیش بینى شده در کلیه نظامها است. به عبارت دیگر در قوانین اجتماعى و حقوقى هر نظامى ، جبر قانونى نهفته است که بدون آن، جامعه قابل اداره و کنترل نیست و نظامهاى قضایى و انتظامى در همه جوامع، امرى مقبول و معقول هستند.
در نظامهای دینی نیز بعد از پذیرش اختیاری دین، انسان باید به تمام لوازم و قوانین آن ملتزم باشد. چنان که در قرآن آمده است:
«...أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ... ؛ آیا به مواردی از دین ایمان می آوردید وبه مواردی پشت می کنید؟»( بقره/85).
به عنوان مثال ثبت نام هر فرد در دانشگاه و رشته خاص، اختیاری است، اما هنگامی که در رشته خاص دانشگاهی ثبتنام کرد، باید ۱۳۰ واحد بگذراند، نمره معدلش زیر ۱۴ نشود والا مشروط میشود یا اگر سه جلسه غیبت کند، حذف میشود پس هرچند ثبت نام در دانشگاه، اجباری نبود، اما بعد از ورود به آن باید قوانین رابپذیرد و یکی از این بایدها و قوانین، رعایت حجاب بوده که از ضروریات دین است.
4. نکته قابل تامل دیگر این است که آزادی مطلق، بدین معنا که انسان مجاز است هر کاری را که میخواهد انجام دهد، نه تنها در هیچ کجای دنیا وجود ندارد، بلکه نمیتواند وجود داشته باشد، چرا که انسان محدود و در بسیاری از موارد مجبور به جبر قانون است؛ بنابراین حتی آنارشیسم و لیبرالیسم نیز تعریف، چارچوب و قانون دارند.
ویژگیهای بارز قوانین مقبول این است که:
الف؛ از منبع حق صادر شده باشد.
ب؛ موجب تجاوز به حقوق دیگران نشود.
به دلیل آن که خداوند حق مطلق است و به احوال بندگانش علم و آگاهی دارد؛ فقط حق اوست که آزادیها و محدودیتهای فرد و جامعه را در هر امری تعیین کند.
دقت شود که انسان پیوسته در هر حال بندگی است یا بنده هوای نفس خود و دیگران یا بنده خداوند متعال است و چون بنده هیچ گاه آزاد نیست با عصیان و گردنکشی در مقابل احکام الهی، از بندگی خداوند خارج شده و بنده غیر خدا میشود که با عناوین طغیان (سرکشی)، فسق (خارج شدن از مسیر و پوستهی آدمیت) و فساد (تباهی) از آن تعبیر میشود نه آزادی. چنانچه خداوند میفرماید: «مبادا به اسم و بهانهی آزادی، شما را به بندگی غیر خدا [اگر چه هوای نفس خودتان باشد] بکشانند!» ( بقره/ 256)
5- اگر انسان به جایگاه بندگی خود علم داشته باشد و بداند که تمام احکام و قوانین الهی در راستای تامین سعادت دنیوی و اخروی اوست ، با تمام وجود و بدون هیچ اکراه و اجباری در برابر آن تسلیم و در مقام عمل به آن پایبند میشود.
👇👇👇