#طلاق_اجباری
رگ گردنش باد کرده بود و صداش میلرزید...
_من تا اخر عمر فلج میشم بهار
دستامو گذاشتم روی دستاش و گفتم...
عشقم.نفسم من بخاطر جسمت زنت نشدم که بخاطرش ازت جدا بشم.
اگه یکبار دیگه این حرفو بزنی دیگه نمیبخشمت...
ولی از اونجایی که یک دنده و لج باز بود و مهمتر از اون عاشق،بلاخره کاره خودشو کرد و با وساطت بقیه راضی شدم طلاق بگیرم ولی چه رضایتی ....
وقتی برای اخرین بار تو محضر دیدمش و صیغه طلاق خوندن سرم گیج رفت و نفهمیدم چیشد که ..😭👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2465464369C78291d6a5c