سوتی بارداری🤦‍♀🤦‍♂ دوره بارداری دکتر من شب ها نوبت ميداد و تا دم دمای صبح مریض میدید آقا منم از ساعت 11تو مطب بودم و دیگه ساعت حدود 3/30 صبح بود که خسته شده بودم و رفتم روی تخت اتاق بغل دراز کشیدم و خوابم برد و شوهرمم قبل من رفته بود تو ماشين بخوابه آقا نوبت من شده بود اومد بيدارم کرد و گفت دکتر شمارو ببينه ميره خلاصه منم در کمال آرامش سرحال چرتم زده بودمو رفتم پیش دکتر يه هو دیدم شوهرم و پلیس ها ریختن تو مطب 😨😨😨 http://eitaa.com/joinchat/2238513161C70e8a50686 داستان واقعی واقعی ارسال از اعضا😅👆