♨️ یه روز که درهای حرم رو بسته بودیم، شخصی برای زیارت به اومده بود. وقتی دید در حرم بسته ست، اصرار کرد که در رو بازکنیم اما امکانش نبود.گفت: لااقل این پول را بندازید داخل ضریح. ♦️من امتناع کردم ولی یکی از خادم ها پول رو گرفت. سرکشیک از راه رسید و با دیدن این صحنه، اخراجش کرد و یه سیلی محکمی بهش زد که سرش به دیوار خورد و شکست. صبح روز بعد در کمال تعجب دیدم سرکشیک وارد اتاق شداز دیدنش شوکه شدم و گفت اون خادم...😱 https://eitaa.com/joinchat/2465464369C78291d6a5c 😱