❤️✨ صبح روز پنج شنبه، از همه بچه ها زودتر از خواب بیدار شد. طبق رسم همیشگی پنج شنبه ها، بعد از صرف صبحانه به استخر🏊‍♂ رفتیم. وقتی از استخر بیرون امدیم، به من گفت: شما بروید من میایم. گفتم چرا؟؟ گفت: می خواهم غسل شهادت کنم❤️ در اتاق منتظر ماندم تا بیاید. سپس به محل کار رفتیم. من سمت بهداری و ایشان سمت باند پرواز ✈️ و کایتش آن روز در حال تمرین برای ماموریت مهمی بودند. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که یکی از بچه ها صدا زد: یک کایت سقوط کرده...🛩 پریدم توی آمبولانس🚑 وقتی به کایت رسیدم با جنازه محمد مهدی برخورد کردم💔😭 @parastohae_ashegh313