😄😄 راننده آمبولانس🚑 بودم در خط حلبچه، یک روز با ماشین بدون زاپاس رفته بودم جلو شهید و مجروح بیاورم. دست بر قضا یکی از لاستیکها پنچر شد😱 رفتم واحد بهداری و به یکی از برادران واحد گفتم: پنچرگیری این نزدیکی ها نیست؟🙄 مکثی کرد و گفت: چرا چرا پرسیدم: کجا؟😍 جواب داد: لاستیک را باز کن ببر آن طرف خاکریز (منظورش محل استقرار نیروهای عراقی بود)🤦🏻‍♂ به یک دو راهی می رسی🤔 بعد دست چپ👈 صد متر جلوتر سنگر پنچرگیری پسرخالمه! 😐😛 برو آنجا بگو منو فلانی فرستاده اگر احیانا قبول نکرد با همان لاستیک بکوب به مغز سرش ملاحظه منو هم نکن🤭😂 @parastohae_ashegh313