بگذار تا وسط آسمان بیاید 🌙 احمد برای به دنیا آمدن محمدرضا، مرخصی آمده بود، وقتی محمدرضا دوماهه شد تصمیم گرفت دوباره به جبهه برود🍃 ساعت 12 شب🕛 بود، وضو گرفت و نماز خواند، کمی با محمدرضای دوماهه‌اش بازی کرد و او را نوازش کرد😍 به همسرش گفت: من دارم می‌رم و دیگه بر نمی‌گردم،🕊 این دفعه دیگه شهید می‌شم، جان تو و جان محمدرضای دوماهه‌ام💔 رفت ولی این آخرین دیدار با خانواده‌اش نبود؛ بعد از نیم ساعت برگشت، دل کندن از این دو ماهه مانند خودش زیبا، سخت بود برایش؛💞 به همسرش گفت: می‌مانم تا ماه به وسط آسمان بیاید، بعد می‌روم🥀 ╔════ ೋღೋ ════╗ @parastohae_ashegh313 ╚════ ೋღೋ ════╝