😁 ✍🏻 به روایت مادر بزرگوار شهید یک روز حسین ، برادر بزرگ‌ترش با دوستش آمدند در خانه و گفتند : مامان حسین سر من و دوستم را با آجر شکست🤕 من با تعجب پرسیدم : چطور ؟😳حسین که از شما کوچکتر است سر دو نفر شما را چطور با هم شکست ؟😕 حسین گفت : می‌خواستم مارمولک🦎بکشم ، آجر را به دیوار زدم ، آجر دو قسمت شد و سر هر دو نفرشان شکست 😂 @parastohae_ashegh313