شهیـد عبد الصالح‌ زارع🥀 هر چند وقت یه بار تماس میگرفت. چهل و پنج روز از رفتنش گذشته بود ، بهش گفتم : مادر نمیای؟؟ گفت : مامان از تو انتظار نداشتم ! خیلی ازش عذر خواهی کردم ... گفت : مامان من نمیتونم بیام . با چه رویی برگردم ؟ چجوری سرمو بلند کنم و خانواده ی شهدا رو ببینم؟؟..😔 تو خواب دیدم شهید شد و افتاد ، من بغلش کردم . سریع همه رو بیدار کردم گفتم : صالح شهید شده همه گفتن نه آروم باش ایشالله که چیزی نیس روز بعد که خبر شهادتشو دادن دیدم همون ساعتی که من خوابشو دیدم شهید شد.💔 همه دعام این بود بدنش دسته دشمنا نیوفته آخه طاقت نداشتم ...😭 @parastohae_ashegh313