بسم الله الرحمن الرحیم
❤️از مکتب اهل بیت بیاموزیم❤️
دعا و مسئلت
قال امیرالمومنین علیه السلام
۱: التّقرّب الي اللَّه تعالي بمسألته و الي النّاس بتركها
تقرّب و نزديك شدن به درگاه خداي تعالي به سؤال كردن از او است ولي تقرّب به مردم به ترك سؤال از آنهاست
۲: ربّما سألت الشّيء فلم تعطه و اعطيت خيرا منه
چه بسا چيزي از خدا درخواست كني كه آن را به تو ندهد و بهتر از آن را به تو عطا فرمايد
همیشه انچه از خدا میخواهیم واصرار داریم لزوما به نفع ما نیست و لذا خداوند انرا تبدیل میکند به بهتر و در دنیا و یا اخرت بهترش رو به ما اعطا میکند پس هر چه نیاز است از خدا بخواهیم که عزت است نه خلقش که لذت است
🌹 در سیره شهدا🌹
1⃣ «در غروب یکی از روزهایی که مأموریّت ما در کردستان پایان پایان می پذیرفت جایش را در پایگاه خالی دیدم و سنگرش خالی از وجود این عارف شب زنده دار بود . در آخرین لحظاتی که خورشید در حال طلوع کردن از پشت کوههای کردستان بود ، محمّدرضا را دیدم که از دور می آید . به نزدیک او رفتم و پرسیدم از کجا می آیی ؟ طبق معمول جوابم را با لبخندی که بر لبانش نقش بسته بود داد . فهمیدم دلش نمی خواهد من بدانم او چه کرده و از کجا می آید . وقتی جیب بلوزش را نگاه کردم ، دیدن کتاب دعایش مرا میخکوب نمود . فهمیدم که از دعا در خلوتگاه می آید و با معشوقش راز و نیاز می کرده است بدون اینکه کسی مطّلع شود .»
شهید محمدرضا پلنگی
منبع: اطلاعات دريافتي از كنگره سرداران و 32000 شهيد استانهاي خراسان
2⃣ یک روز «امیر» به یکی از دوستانش که به دلیل اقامت زیاد در جبهه و نرفتن به مرخصی برای خانواده اش اظهار دل تنگی می کرد، گفت: «سعی کن همیشه خداوند را در وجودت احساس کنی، اگر زیاد به خانواده ات وابسته باشی، محبت خداوند در دلت کمتر می شود.
باید محبت خداوند را چون لیوان پر آبی تصور کنی که محبت به خانواده و دوستان مثل ریختن سنگ ریزه در آن است. هر قدر سنگ ریزه در لیوان بیشتر ریخته شود، آب بیشتری از آن سرازیر می کند».
«شهید امیر اربابی»
منبع: کتاب سیرت شهیدان، صفحه:95
3⃣ حصر آبادان شکسته شد و غنایم و اسرای زیادی به دست نیروهای اسلام افتاد. کلاهدوز در آن روزها مسایل را در منطقه از نزدیک پیگیری می کرد و برای ارائه گزارش به شورای عالی دفاع به تهران می آمد .
یک شب قبل از عزیمت به تهران، حدود ساعت دوازده نیمه شب با تلفن زنگ زد. از خواب بیدار شدم. وجودش سراپا شور و اشتیاق بود. گفت: « به همه برادران سپاه اسلام سلام برسان و بگو که ما دستهای غیبی خداوند را بر بالای سر رزمندگان دیدیم و فتح الهی را از نزدیک شاهد بودیم. بگو که این پیروزی را خدا به واسطه همان نماز شبها و توسلها نصیبمان کرد. بگو پارسایان شب باشند و شیران روز، بگو اینها همه اش نتیجه تقوا و توکل و تلاش صادقانه بود. مبادا دچار غرور شوید، ارتباط خودتان را با خدای سبحان قوی کنید … »
بعد تعریف کرد که چطور دو نفر از آر.پی.جی زنها در یک عملیات افتخاری به قلب یک ستون از تانکهای دشمن زده بودند و آنها آنقدر وحشت زده بودند که همگی خود را تسلیم کردند .
صدایی هنوز در گوشم می پیچد که پشت سر هم تأکید می کرد، مبادا دچار غرور بشوید ! مبادا دچار غرور بشوید ! …
شهید یوسف کلاهدوز
کتاب هالهای از نور، ص75
@parastohae_ashegh313