شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
🍃🌸🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه #سردار_شهید_مهدی_زین_الدین #قسمت_سوم از کودکی اش توی
🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه توی خانه کمتر درس می خواند.هرچه بودسرکلاس می گرفت .وقتش را بیشترصرف کتاب های غیر درسی می کرد.معمولا باهم کتاب می خواندیم؛ توی انبار لابه لای کتاب های کتاب فروشی آقاجان، علاقه مان بیشتربه کتاب های پلیسی بود.سراین که چه کسی بیشتروسریع تر می خواندمسابقه داشتیم. توی یک سیرمطالعاتی کتاب های شهید مطهری را خواندیم؛ کتاب های دکتر شریعتی را هم ، تفاوت میان تفکرات شان مورد توجه مان بود.کتاب که تمام‌می شد مثل طلبه ها مباحثه می کردیم .نکته ها ومطالب کلیدی اش را درمی آوردیم ونظر می دادیم به درد چه قشرو گروهی می خورد. نقد هم می کردیم. سرصبح با آن صدایش که تازه دورگه شده بودشروع می کرد به قرآن خواندن((اولئک ...)). آن روز حسابی خوابم می آمد. لج کردم و ادایش را در آوردم .با صدای کلفت گفتم (( اولئک ، بگیر بخواب دیگه.)) اعتنایی نکرد. کارش بود. هر روز صبح بعد نماز قرآن می خواند؛ از همان موقع. یک پا انقلابی شده بود برای خودش.اعلامیه های امام را می آوردخانه.کاغذو کاربن می گذاشت جلویش ودست به کار می شد.حروف را طوری می نوشت که دست خطش شناسایی نشود.قانون وقاعده اعلامیه نویسی را به ما هم یاد می داد؛ مثلا می گفت (( دال رو تیز ننویسید، نون آخرگرد نباشه، چهار گوش بنویسید.)) کارش که تمام می شد، خاک نرم می ریخت توی اعلامیه و لبه هایش را مثل کیسه جمع می کرد. بعدیک نخ می بست دورش، اما نه خیلی محکم ، این طوری ، اعلامیه را که می انداخت توی خانه ها ، نه آسیب می دید، نه سرو صدا می کرد،زمین که می خورد، باز می شد. ✍🏻نویسنده کتاب 🌷نثار روح مطهر سردار شهید مهدی زین‌الدین ... @parastohae_ashegh313 ━━━━━━༺♥️༻ ━━━━━━