💠مطابق با دیدگاه متفکران مسلمان، دین در اجتماعی شدن و جامعه پذیری انسان چه نقشی ایفا می کند؟ 🔸در دیدگاه حکمای مشاء، اشراق و صاحبان حکمت متعالیه و در نظر افرادی چون فارابی، خواجه نصیر الدین طوسی و … دین فقط بخشی از واقعیت اجتماعی نیست، بلکه بخشی از دین، در زندگی اجتماعی وجود دارد و انسان متدین ناگزیر باید دیانت خود را در رفتار و افعال اجتماعی بیابد و دین او در کنشها و فعالیتهای اجتماعی تکوین یابد؛ به بیان دیگر سعادت و فلاحی که دین ترسیم می کند، حتی شقاوتی که دین خصوصیات آن را بیان می کند، در زندگی اجتماعی شکل می گیرد؛ و دین در متن عمل اجتماعی انسان فعلیت پیدا می کند. 🔸اگر انسان بخواهد فرد متدینی باشد و به فلاح برسد، این فلاح باید در نحوه رفتار اجتماعی او شکل بگیرد. فارابی معتقد است، ملکاتی که در انسان ایجاد می شود در متن زندگی اجتماعی انسان شکل می گیرد. این خصایل ابتدا به صورت «حال» است، بعد به «ملکه» تبدیل می شود و بعد چون حالت مجرد دارد، با مرگ فرد هم از میان نمی رود و با او محشور می شود. 🔸انسان هر نوع اجتماعی شدنی که داشته باشد، این اجتماعی شدن نسبت به آرمان دینی او بی تفاوت نیست. اگر الگوی اجتماعی شدن انسان، یک الگوی دینی باشد، فلاح و سعادت دینی را به دنبال می آورد و اگر الگوی جامعه پذیری او، الگوی غیر دینی باشد، شقاوت ابدی را به همراه دارد. لذا آرمانها و ارزشهایی که دین ترسیم می کند، نسبت به فرآیند جامعه پذیری دینی، نمی تواند بی تفاوت باشد. 🔸او جامعه آرمانی خود را ترسیم می کند و معتقد است که انسان در جریان جامعه پذیری فقط اجتماعی نمی شود، متدین و یا بی دین نیز می شود؛ به همین دلیل فرآیند جامعه پذیری می تواند مقدس یا منفور باشد و به همان نسبت انسانی که در این فرآیند، شخصیت او شکل می گیرد، می تواند شقی یا خوشبخت باشد. 🔸اگر در جامعه ای سیستم اجتماعی بر مدار سنن تشریعی الهی باشد، تأثیر ظاهری آن در زندگی این جهانی انسانها بوده و تأثیر باطنی آن در زندگی ابدی است، دین همانگونه که جامعه خاصی را توصیه می کند، جامعه پذیری خاصی را نیز توصیه می کند. 🔸مطابق با این نظر، جامعه آرمانی و دینی، زمینه تحقق و فعلیت انسانیت انسانها است. اگر الگوهایی که از اجتماع ارائه می شود، مطابق با دین نباشد، دین توصیه می کند که در مقابل آنها موضع گرفته و نسبت به آرمان دینی خود کنش داشته باشند و حتی خرده فرهنگ خاص این کنشها شکل بگیرد، که شهادت اوج آن است. 🔸پس تربیت دینی در زندگی اجتماعی شکل می گیرد، اگر زمینه این تربیت فراهم نباشد، دین کنش‌های ویژه ای را توصیه می کند، گاه فرمان هجرت می دهد و فرد را به سوی محیط دینی هدایت می کند. این فرمان در مقابل سخن کسانی صادر می شود که بیان می کنند محیط ما، محیط دینی نبود، در این حالت بیان می شود، آیا زمین خدا وسیع نبود تا هجرت کنید؟! اگر امکان هجرت نباشد، توصیه می کند که تسلیم شرایط اجتماعی نشوید. این یکی از نقاط کور اندیشه دورکیم است، زیرا جامعه در نظر او به عنوان یک امر بر فرد مسلط است و جامعه در روند جامعه پذیری از عنصر دین استفاده می کند. 🔸با این بیان، دین نباید نسبت به ساختار اجتماعی موجود زبان نفی داشته باشد و حال آنکه در بسیاری از آموزه های دینی، افراد نباید تسلیم شرایط شوند و اصولاً بسیاری از حرکتهای دینی برای درهم شکستن شرایط اجتماعی است و این در قالب تئوری دورکیم، قابل تبیین نیست. 🔻متن تفصیلی در سایت استاد پارسانیا 🆔@parsania_net