😈من و شیطون همین الان یهویی/1
خیلی وقت بود که میخواستم یه مصاحبه با دوست عزیزم جناب شیطان داشته باشم.
یا فرصت نمیشد، یا لامصب اینقدر خودش رو به من نزدیک کرده بود اصلا نمیشد خودم رو از اون تشخیص بدم
دیدم ماه رمضونیه ایشون زندان تشریف بردند و پشت میله ها هستند. گفتم به رسم ادب هم که شده یه ملاقات برم خدمتشون و یه چند کلمه هم باهاش اختلاط کنم.
این مصاحبه در چند قسمت آماده انتشار است. (البته به درخواست زیاد ایشان، تصویر ایشان کاملا شطرنجی شده است)
بسم الله الرحمن الرحیم
من: سلام جناب شیطان
شیطان: نیگاه کن اومدی نسازی. پشت تلفن یه طور دیگه با من حرف زدی. من شیطون رو هم خر کردی که بیام مصاحبه کنم. ولی همین اول کاریه داری ساز ناکوک میزنیا
من: بابا من یه سلام کردم خواستم سر صحبت با شما باز بشه
شیطان: نه دیگه اولش که اسم خدا رو آوردی . بعدش هم میگی سلام. مگه نمیدونی سلام از اسمهای خداست؟!
نکنه میخوای شکنجم کنی؟
من: نه بخدا، فقط قصد دارم حالا که فرصت پیش اومده از این تریبون شما رو بیشتر معرفی کنم. به جان خودت الان یه فضایی ایجاد شده به اسم تلگرام، دست توی بینی ات میکنی همه عالم و آدم هم میبینن هم نظر میدن برات
گفتم بیام از این فرصت استفاده کنم نسبت به شما هم ادای دین داشته باشم. والا قصد جسارت نداشتم
شیطان: نیگاه کن اینقدر برا من بلبل زبونی نکن. خودم این نوع حرف زدن رو یادت یادم. نمیخواد برام لفظ قلم بیای.
خب، چیکار کنم اول خودم رو معرفی کنم یا بازم سوال داری؟!
من: سوال که خیلی دارم ازت ولی شما حق استادی گردن من داری.
ترجیح میدم شما خودتون معرفی کنید.
پایان قسمت اول
@partizanistudio