قسمت اول و حضرت زینب (س) خطاب به یزید فرمودند؛ چطور میتوانی بدون احساس این گناه بزرگ که درمقابل مااهل بیت انجام دادی بگویی که اجداد تو میگویند: ای یزید دست مریزاد، در حالی که با تازیانه و عصایت بر دندان‌های پیشین ابی عبدالله علیه‌السلام بزنی. چرا چنین نگویی، و در حالی به واسطه زخم های بدنت پوست برداشتی و با ریختن خون ذرّیه محمّد صلّی اللَّه علیه و آله که ستارگان زمین از آل عبد المطلباند خاندان او را مستأصل کردی و نیاکان خود را می‌خوانی، و به خیال خودت به آنها ندا میدهی. (ای یزید) نزدیک است که به آنان بپیوندی و در آن روز آرزو می‌کردی که ای کاش شَل بودی و لال و نمی‌گفتی آنچه را که گفتی و نمی‌کردی آنچه را که کردی. خداوندا حقّ ما را بگیر، و از آن که به ما ستم کرد انتقام بگیر. و غضب خود را بر آن که خون‌های ما را ریخته، حامیان ما را کشته، نازل کن. (ای یزید) به خدا سوگند جز به خودت آسیب نزدی، بی‌تردید بر رسول‌الله صلّی الله علیه و آله وارد می‌شوی در حالی که خون فرزندانش را ریختی و پرده حرمت فرزندان ایشان را دریدی و این‌جایی است که خدا هرچه جدا شده باشند جمع میکند و پریشانی‌هایشان را دفع میکند، و حقوق آنان را بگیرد ﴿هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده‌اند مرده مپندار بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند ١٦٩﴾ [آل عمران:169]. (ای یزید) همین قدر تو را بس است که خدای داور، و محمّد صلّی الله علیه و آله دشمنت و صاحب خون، و جبرئیل پشتوانه پیامبر باشد....