به پاس رستم و سهراب و تهمینه های زمانه بلایا و بحران ها، بهترین محک برای سنجش عیار انسان ها و انسانیت است. در هنگام صلح و آرامش مدعیان خوبی و درستی بسیارند همه لاف سخاوت و شجاعت میزنند بهنگام حادثه اما صف ها،از هم جدا می شود پته بسیاری روی آب می افتد، نقاب از حرص حریصان و ریای ریاکاران کنار میرود از ترس مرگ،می میرند یا به خود لرزیده و سوراخ موش به هر قیمت،می خرند در این میان گروه دیگری، تازه به آرزوی دیرینه شان می رسند: بهانه و فرصتی برای اثبات« عشق » و مراتب ارادت شان. از لاک گمنامی بیرون میآیند، به دل حادثه میزنند، مرگ را به بازی می گیرند و در محضر معشوق پایکوبی و رقص عشق می کنند، با جنگ سلیمانی و سلیمانی ها را شناختیم و با«کرونا»، شیرزنان و دلیر مردانِ کادر درمان را که سپر بلا شدند، سرو قامت ایستادند و غریبانه رفتند تا ملتی، در برابر تندباد حوادث خم به ابرو نیاود فردوسی اگر،امروز شاهنامه اش را می سرود به جای سهراب و تهمینه و رستم دستان، از همین پهلوانان و قلندرانی می نوشت که برای سربلندی ایران زمین و آسایش و سلامت ملت شان جان، به کف گرفته و ترس و مرگ را درمانده کردند، نه خستگی شناختند نه همسر،نه فرزند خدایا سلام ✋🏼 در آزمون های سخت روزگار، بسیاری باختند و بوی تعفن و خبث باطن شان جهانی را رنجیده خاطر کرد و تاراند بقول شاعر کوس رسوایی شان بر سر بازار زدند گروه اندکی اما خوش درخشیدند و در تاریخ و خاطره مردمان این سرزمین برای همیشه جاودانه شدند امروز که نوبتِ نقش آفرینی ما رسیده دل شیر و رسم پهلوانی و قلندری و رقص عشق در میدان بلا روزی و قسمت مان فرما و هیچگاه،ما را شرمنده اسلام و تاریخ و رشادت ها و جان فشانی های رستم و سهراب و تهمینه های ایران زمین و سلیمانی های زمانه مگردان و در راه و مسیرشان گام هایمان را محکم و استوار بگردان آمین همین ✋🏼 insta:ar.hajari