روایت داستانی دعایی تعجب آور!! امام زین العابدین علیه السّلام می فرماید: «پیغمبر اکرم در بیابانی از کنار ساربانی که مشغول چرای شترهایش بود گذشت از او مقداری آب (یا شیر) خواست. آن مرد که می‌خواست طفره برود گفت: آنچه در پستانهای این شترهاست صبحانه قبیله است، و آنچه در ظرفهاست شام قبیله! پیغمبر عرض کرد: خداوندا! مال و فرزندانش را افزون کن! از آنجا گذشت و به چوپانی رسید همین درخواست را از او کرد، چوپان آنچه در پستان گوسفندان بود دوشید، و آنچه در ظرف داشت نیز بر آن ریخت (و با خوشحالی) خدمت رسول اللّه فرستاد و گوسفندی هم به عنوان هدیه بر آن افزود و عرضه داشت: این چیزی است که نزد ما حاضر بود و اگر دوست داشته باشی باز بر آن بیفزایم؟! پیغمبر در حق او دعا کرد و عرضه داشت: «اللهمّ ارزقه الکفاف! »، «خداوندا! به اندازه کفایت به او روزی ده! ». بعضی از یاران عرض کردند: ای رسول خدا! آن کس را که دست رد بر سینه تو گذاشت و بخل کرد مشمول دعایی ساختی که همه ما به آن علاقه داریم، و به آن کس که سخاوتمندانه نیاز شما را برآورد، دعایی کردید که همه ما از آن کراهت داریم! پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در پاسخ آنها این جمله بسیار پر معنی را فرمود: «انّ ما قلّ و کفی خیر ممّا اکثر و ألهی، اللّهمّ ارزق محمّدا و آل محمّد الکفاف»، «مقدار کم که برای زندگی انسان کافی باشد بهتر است از مقدار زیادی که انسان را از خدا غافل کند، خداوندا محمد و آل محمد را به اندازه کفایت روزی بده»! ---------- شرح نهج البلاغة، علاّمه خویی، جلد ۴، صفحه ۲۴۹.