┄┅┅┄❁﷽❁┄┅┅┄
استاد قرائتی حفظه الله
سوره اسراء
قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً «81»
و بگو: حقّ آمد و باطل نابود شد، همانا باطل، نابود شدنى است.
وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً «82»
و آنچه از قرآن فرو مىفرستيم، مايهى شفا (ى دل) و رحمتى براى مؤمنان است و ستمگران را جز خسران نمىافزايد.
┄┅❁📖نکته ها :
«حق»، به معناى ثابت و باقى است. لذا خدا و هرچه از سوى او باشد، حقّ است. «حق» يكى از نامهاى خداوند است. كلمهى «زهوق» به معناى رفتن است. «زهق نفسه» يعنى روح از بدنش خارج شد.
براى اين آيه مصاديقى همچون ظهور اسلام، ورود به مدينه، فتح مكّه و شكستن بتها را گفتهاند كه در همهى آنها باطل شكست خورده است. ولى آيه داراى مفهوم گستردهاى است و فناى باطل و بقاى حق را نويد مىدهد.
بقاى حقّ و نابودى باطل، يك سنّت وقانون الهى است، نه پندارى و تصادفى، هر چند پيروان حقّ كم و طرفداران باطل زياد باشند. چرا كه حقّ همچون آب، ثابت و ماندگار و باطل مانند كف، ناپايدار و فانى است. «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ»
قرآن مىفرمايد: «نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ» ما حقّ را بر سر باطل مىكوبيم و آن را نابود مىسازيم. و در اين صورت است كه باطل رفتنى است. بنابراين حقّ بايد باقدرت و كوبنده بر باطل هجوم آورد.
كلمهى «مِنَ» در «مِنَ الْقُرْآنِ»، به معناى «بعض» نيست تا دلالت كند بر اينكه بعضى از قسمتهاى قرآن شفاست، بلكه بيان مىكند كه هر آنچه از قرآن كريم نازل مىشود، شفابخش است.
با آنكه قرآن براى هدايتِ همه است؛ «هُدىً لِلنَّاسِ» ولى تنها كسانى از اين نور بهره مىبرند كه پنجرهى روح خود را به سوى آن باز كنند و لجاجت و عناد را كنار گذاشته، با روحى سالم به سراغ قرآن روند؛ «هُدىً لِلْمُتَّقِينَ» و لذا لجوجانِ بيماردل را جز خسارت نمىافزايد. مانند باران كه وقتى بر مردارى ببارد، بوى تعفّن برخيزد، هر چند باران زلال و پاك است.
استدلال قرآن، ركود فكرى را شفا مىدهد؛ موعظهى قرآن، قساوت را درمان مىكند؛ تاريخ قرآن تحيّر را برطرف مىسازد؛ زيبايى آهنگ و فصاحتش روح فرارى را جذب مىكند؛ قوانين و احكامش عادات خرافى را ريشه كن مىسازد؛ تلاوت و تدبر در آن، بيمارى غفلت را شفا مىبخشد؛ تبرّك به آن، امراض جسمى را شفا مىدهد و رهنمودهاى آن، تاريكىها را روشن مىكند.
شفاى قرآن با شفاى داروهاى مادّى تفاوتهاى زيادى دارد. داروى قرآن، ضررى را به دنبال ندارد، كهنه نمىشود و تاريخ مصرف ندارد. شفا يافتهى قرآن عامل شفاى ديگران مىشود. در نسخهى شفاى قرآن اشتباه نيست، هميشه و در اختيار همه است، طبيب اين دارو، هم ما را مىشناسد، هم دوستمان دارد و هم نتيجهى نسخهاش ابدى است، نسخه و داروى او هم مشابه ندارد.
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «فان القرآن شفاء من اكبر داء و هوالكفر و النفاق و الغى و الضلال» ، قرآن درمان بزرگترين دردهاست كه كفر و نفاق و گمراهى باشد.
خداوند رحمت را بر خود لازم نموده است: «كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» و پيامبرش را براى جهانيان، رحمت قرار داده است، «رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» هم امّتش نسبت به هم رحمت دارند، «رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» و هم كتابش رحمت است. «شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ»
┄┅❁📖پیام ها :
1- پيامبر بايد با قاطعيّت، پيروزى نهايى حقّ را به مردم اعلام كند. «قُلْ جاءَ الْحَقُّ»
2- بايد حقّ را به ميدان آورد تا باطل از بين برود. جاءَ ... زَهَقَ
3- عاقبت، باطل رفتنى و نابود شدنى است و حقّ، باقى و پايدار. جاءَ ... زَهَقَ (فعل ماضى نشانه قطعى بودن است.)
4- از جلوهها و مانورهاى باطل نبايد هراسيد كه دوامى ندارد. «كانَ زَهُوقاً»
5- چون قرآن از جانب خدايى است كه خالق بشر و فطرتِ اوست، قوانين آن نيز با فطرت مطابق و نجات دهندهى اوست. «شِفاءٌ»
6- آنچه از سوى خداى رحمان و رحيم باشد، رحمت است. «رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ»
7- چون كافران به اوامر و نواهى قرآن عمل نمىكنند، نزول هر دستور، جرمشان را بيشتر و خسارتشان را افزونتر مىسازد. «لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً»
┄┅┅┅┅┄❁📖❁❅┄┅┅┅┅┄❅❁┄┅┅┅┅┄