به کدامین گناه
لحظهای سختتر از اعلام خبر شهادت نیست. جانسوز است.
شما که آسمانی شدید، چه کسی مادر داغدیدهتان را آرام کند. چه کسی دل پردرد پدرتان را تسکین دهد. چه کسی جای بابا را برای بچههایتان پر کند. دست نوازشتان را چه کسی بر سرشان بکشد.
چه کسی دلتنگی بچههایتان را کم کند. چه کسی چشمانتظاری مادر، دلنگرانی پدر و غم تمامناشدنی همسر را برطرف کند.
باید تمام شهر برایتان شود سیاه؛ آخر کشته شدید به کدامین گناه؟
شهیدان وطن، راستقامتان ایران، راسک را جاودانه کردید با شهادتتان.
شهدای فاطمیه، فرزندان مادر پهلوشکسته، دلها خون است و چشمها پراشک از نبودنتان. تمام ایران در فراقتان گریان.
• شهید ابوالفضل شهریاری عزیز، مادرت در زابل حجله دامادیات را آماده کرده است؛
• شهید عزیز، مجید فیروزینیا، پیکر مطهرت در بنجار آرام گرفت تا همشهریانت، الگویی همیشگی از مردانگی و رشادت در کنارشان داشته باشند؛
• شهید عزیز، حسن بابانیا، بیقراری پرسوز مادرت را در گیلان چه کسی قرار کند؛
• شهید علی دشتبوری عزیز؛ دختر چهارسالهات در بوشهر بهانهات را میگیرد؛ چه بیخبر و ناگهانی رفتی. نکند فکر کند قهر کردهای؛ خدا میداند و دل کوچک و پرامیدش؛
• شهیدان عزیز؛ محمدحسن براهویی و پوریا شیخ؛ چه باشکوه بود وحدت اهل تشیع و تسنن در تشییع جنازهتان.
• شهیدان عزیز استان خراسان رضوی، علیرضا اکبری و حمید رضایی امین، ضجههای عاشقانتان در بجستان و چناران تمام زادگاهتان را سوزاند.
• شهید احسان بابایی عزیز، قهرمان کوراش ایران، اشکهای پدرت و «ای خدا» گفتنش، دل همه را به درد آورد. آنجا که گفت این صحنه را یک سال پیش خواب دیده بود و زبانش نمیچرخید که بگوید نرو پسرم. از آخرین تماس تلفنیاش با تو گفت. در ساعت 10 همان شب. آنجا که گفتی «بابا شام خوردم. میخوام بخوابم ساعت ۱۲ پست دارم» و پدرت گفته بود: «پس خیلی صحبت نکنیم تا بخوابی و ساعت ۱۲ برای پست بیدار شوی.» و نمیدانست این آخرین صحبت پدرفرزندیتان بود.
• شهید مسلم شجاعیان عزیز، نگاه بهتزده پرنیا، دختر خردسالت، به پیکر بیجانت و پلکهایی که ثابت مانده بود. مظلوم بیگناه. آه از این فراق. آه از این نگاه.
• شهید محمد خمری عزیز، گوشیات را نگاه کن، تماسهای بیپاسخت زیاد شده است. تازه درجه گرفته بودی و همدورهایهایت برای تبریک زنگ میزنند. خدا میداند و دل مادرت.
یازده گلی که به خون غلتیدند و از آن لحظه چه کردهایم برایتان. چه گویم که ناگفتنش بهتر است.
شهدا شرمندهایم!
آنان که قصه پرغصه شهادتتان را شنیدند و دربارهتان هیچ نگفتند یا ننوشتند، چگونه سرشان را بالا میگیرند.
سکوتکردن، نه درست است و نه اساسا شدنی است. چگونه میشود از رشادت تا شهادت شما را نادیده گرفت و دربارهاش هیچ ننوشت.
خبر سادهای نیست؛ شهادت یازده نفر. آنان که هنوز نشنیدند یا ندیدند، به طور قطع یا خوابند یا خودشان را به خوابیدن و نفهمیدن زدهاند. آخر چه خبری پرسوزوگدازتر از شهادت یازده پلیس در حملهای تروریستی. فضای مجازی و مخاطبهای میلیونیاش و معدود استوریهای حمایتی و برای برخی انگار نه انگار.
قسم به خون شهیدان، به شهدای راسک، که صدای پرسوز شهادتتان آنقدر رسا بود که تمام ایران بشنوند و به احترامتان بایستند. درودیوار شهر باید پر شود از تمثالها و تصویرهایتان.
بای ذنب قتلت؟ به کدامین گناه کشته شدید؟
و چه زیبا سرود:
نیکان باسرشت؛ دیدارتان بهشت#
به قلم سرهنگ "مجید نعیمیاوری"
#راسک
#شهدای_مدافع_امنیت
رسانه جهادی [ پلاک ۵ ]
🔶🔶🔶
@pelak_5🔷🔷🔷