ساعت يک و دو نصفه شب بود. صدای شرشر آب میومد توی تاريكی نفهميدم كيه ، يكی پای تانكر نشسته بود و يواش، طوری كه كسی بيدار نشه، ظرف ها رو می ‌شست جلوتر رفتم حاجی بود... شهید حاج ابراهیم همت🕊🌹 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa