✅«نان و پنیر» ✍دو سه نفر از دوستان همراهمان بودند. یکی از آنها اولین بار بود که با حاج قاسم می آمد سفر. حاجی قبل از سفر به من گفت: چند قرص نون همراه خودت بردار. بعد از شیراز، نرسیده به کازرون نزدیک یک رستوران بین راهی به راننده گفت: همین جا نگه دار. یکی از دوستان فکر کرد  که حاج قاسم میخواهد به رستوران برود. ولی ایشان گفت: زیرانداز رو بیارید پهن کنید. به من هم گفت: نون ها رو بیار. خودش هم مشک پنیر و گردوی محلی را آورد و نشست. همان دوستی که فکر کرده بود برای رفتن به رستوران ایستاده ایم، رو کرد به حاج قاسم و گفت: مگه به رستوران نمیریم؟ حاجی گفت: ناهار ما همین غذای محلیه، شما اگه دوست داشته باشید میتونید برید و تو رستوران غذا بخورید. 🌿صبحتون شهدایی 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa