توی ڪوچہ پیرمردی رو دیدم ڪه روی زمین سرد خوابیده بود، سن و سالم ڪم بود و چیزی نداشتم تا ڪمڪش ڪنم؛ اون شب رختخواب آزارم می داد و خوابم نمیبرد از فڪر پیرمرد، رختخوابم رو جمع ڪردم و روی زمین سرد خوابیدم، می خواستم توی رنج پیرمرد شریڪ باشم، اون شب سرما توی بدنم نفوذ ڪرد و مریض شدم اما روحم شفا پیدا ڪرد چہ مریضی لذت بخشی ... 👇عضو کانال پله پله تا شهادت شوید 🆔@pelehpeleh_ta_shahadat ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄