الحمدلله توفیق نوکری شهدا در شهرستان مهریز و بهاباد و میبد و بافق نصیبمان شد
صحنه های عجیبی دیدیم
خاطرات زیبایی شنیدیم
اماکن مقدسی رفتیم
عنایات زیادی دیدیم
اشکهای ارزشمندی ریخته شد
فقط باید همراه شهید از این مدرسه به آن مدرسه و از این مجلس به آن مجلس بروی تا به عمق اثرگذاری این شهدا پی ببری
مادر شهیدی که در کنار تابوت شهید بی هوش شد و دلتنگی فرزندش طاقتش را طاق کرد
همسر شهیدی که بعد از چهل سال با دلِ شکسته کنار پیکر شهید باصدای بلند گریه میکرد و با دست خالی ۷ فرزندش را سرو سامان داده بود و...
مدرسه ای که مدیر و مسئولینش مخالف ورود شهید بودند ولی ناخودآگاه و بدون برنامه ی قبلی و با اراده شهید، پیکر مطهر وارد همان مدرسه میشود
و یه خاطره خیلی جالب از راننده آمبولانس در مورد زنده بودن شهدا که براتون روایت میکنم
الحمدلله...