✍🏻وقتی
حمید باکری از سپاه ارومیه اخراج شد، یکبار رفت جبهه آبادان و با انگ و تهمت برش گرداندند. گفتن تو صلاحیت حضور در جبهه را نداری.
گذشت... کمی در جهاد فعالیت کرد و بعد دلش باز هوای جنوب کرد، میخواست هرجور شده برود جبهه و در پیشانی جنگ کنار برادرش مهدی باشد. گفتند اگر توبهنامه بنویسی میگذاریم بروی.
گفت مینویسم. رفقاش گفتند ،قصد آبروت را کردند .گفت : آبرو میخواهم چهکار؟ بعد گفتند باید بیای توبه نامهات را با صدای بلند در نماز جمعه تبریز قرائت کنی... که فهمید نقشه دارند و نرفت.
و حالا حدود ۴۰ سال از آن ششم اسفندی که حمید کنار پل شحیطاط در جزیره مجنون جنوبی زیر باران آتش و گلوله ایستاد و جنگید و شهید شد گذشته است.
سالروز شهادت حمید باکری گرامی باد
#شهدا🕊
@peyrovevlayat