🔻پاسخِ مسئله دکتر درخشان، معناست! ✍️محمدمهدی تهرانی 🔹"فریب بزرگ"، روایتگر همان مقطع تاریخی است که جونز درصدد برمی‌آید تا "آشفتگی علم اقتصاد" در عصر کلاسیک‌ها را با میدان دادن به ریاضیات و زیربخش‌سازی علاج کند. 🔹در عصر کلاسیک‌ها، اقتصاد و جامعه‌شناسی و تاریخ هم‌آغوش یکدیگرند. این هر سه همزمان در فهم پدیده اقتصادی حاضرند و فهمی عمیق فراچنگ می‌نهند. این درهم‌آمیختگی درست همان چیزی است که جونز آن را "آشفتگی" نام می‌نهد. 🔹با غلبه ریاضیات و فیزیک در آن سال‌هاست که اقتصاد نئوکلاسیک با منشی ریاضی‌وار متولد می‌شود. به هر حال باید علوم تخصصی شوند. نمی‌شود این همه در هم سخن گفت! 🔹با ریاضیاتی شدن اقتصاد اما فهم اقتصادی از واقعیت اقتصادی فاصله می‌گیرد. آن‌قدر که دکتر درخشان اقتصادِ علم‌نما را "فریب بزرگ" نام می‌نهد؛ چه آنکه پشت نقاب زیبای "اقتصاد علمی" چهره زشت سرمایه‌داری را پنهان می‌کند. 🔹به این ترتیب صورت مسئله‌ای که درخشان پیش می‌نهد در بیانی ساده روشن شد. با این همه اما پاسخ چیست؟ اگر اعداد به میان آمده‌اند، جای چه چیز را تنگ کرده‌اند و چه را بیرون انداخته‌اند؟ روی دیگر این سکه که درخشان بیش از همه وجه سلبی‌اش را روایت می‌کند، کجاست؟ 🔹به نظر می‌رسد آنچه راهش بسته شده، "معنا"ست و راه‌حل نیز بازگشت به معنا. مشکل در علم اقتصاد آن است که معنای کنش اقتصادی، معنای واقعیت اقتصادی و شبکه معنایی اقتصاد را آن‌گونه که بایست درنمی‌یابد. 🔹درخشان اصلِ انتزاعِ نئوکلاسیکی را می‌پذیرد اما نحوه انتزاع را به نقد می‌نشیند:"از دیدگاه ما روش صحیح انتزاع باید بتواند مجموعه‌ای از مفاهیم و روابط تعریف‌شده‌ای از جهان واقعیِ اقتصادی را چنان انتزاع کند که ویژگی روابط زیربنایی بین آن مجموعه و عناصر غیراقتصادی محفوظ بماند." 🔹اما چنین چیزی چگونه ممکن است؟ چگونه می‌توان این ویژگی را محفوظ نگه داشت؟ اگر از نکات روشی و بلایی که وبر بر سر ما آورده فعلا بگذریم، پاسخ باز هم در معناست. انتزاع، نباید معنا را خراب کند. 🔹به این ترتیب مسئله‌ای که درخشان به درستی پیش نهاد، پاسخ اصلی‌اش را بازمی‌یابد؛ پاسخی که در موطن جامعه‌شناسی قابل بسط است. @new_economic_sociology