چند شبى بود كه نيمه هاى شب از خواب بيدار میشدم ، ولى حال اين را كه پاشم و نماز شب بخوانم نداشتم . در واقع توفيق نداشتم. كوهستانى بودن منطقه ، و اين كه روى زمين برف نشسته بود و فاصله ى زياد آب با ما، سرما و ترس هم در نخواندن نماز شب من مؤثر بود. يك روز يكى از رزمنده هاى خيلى با حال را ديدم و قضيه محروم شدن از را به او گفتم . اون گفت «تو بايد دو كار اساسى انجام بدهى تا بتوانى نماز شب خوان بشى اول اين كه رادر به جا بیارى و دوم اين كه از خدا بخواى.» ╔═════ ೋღ @profile_mazhabii ღೋ ═════╗ پروفـــــ‌...مذهبی‌...ـــــایل