❇️خوابرفتگانِ بیدار
آیا خوابیم؟ یا در بیداری به صحنهای خیره شدهایم که نقشها و لباسها و حتی دیالوگها ناگهان عوض شدهاند، بی آنکه کارگردان خبر دهد؟ گویی بیهیاهو حکومتی نو قد کشیده؛ آن هم نه با شعار و شمشیر، که با دِثار: «تاب» و «شلوارک» و دستهایی که بیمحابا به هم میرسند. انگار انقلابی خاموش، ارزشها و هنجارهای دیروز را مومیایی و به موزه سپرده و دینی تازه با رسالهای وارونه در طاقچهها نشانده است.
در کنار این پازلِ بهظاهر آشفته اما کاملاً هدفمند، تصویرِ آقای دکتری میدرخشد؛ سابقهاش سرشار از ارادت به اهلبیت، اما اکنون در مقام کارفرما دستِ بانوی کارگری (واقعاً زحمتکش و شایستۀ ستایش) را میفشارد و در آخر بر دست و سر او بوسه میزند. این بوسه «ارادت عادی» نیست؛ مانیفستی است بر پوستِ کاغذِ ارزشهای پیشین، فتوایی نانوشته که میگوید: «زمانه عوض شده.»
ما اما ایستادهایم؛ مثل مسافری که در ایستگاه خواب مانده و بلیت را گم کرده است. آیا کسی نیست که بیدارمان کند؟ یا دستکم این تناقضها را بیکلیشه توضیح دهد؟ یا حداقل مرزهای رفتاری و فرهنگیِ امروز را برایمان ترسیم کند... مبادا در سرزمینی که با مختصات ناشناخته پیش میرود، «غیرخودی»، خودِ ما باشیم؟!
شاید هم پاسخ در خود صحنه نهفته است. وقتی ارزشها و هنجارها چنین میرمبند، دیگر کسی زنگِ بیدارباش را نمیزند؛ چون همه، کموبیش، جزئی از همین خوابِ بیدار شدهایم.
✍️ امیر ابوالفتحی
🆔
@Moftaker