🕌 اهداء خون و این همه ثواب🕌
سال گذشته روز عاشورا می خواستم با هیئت محله دسته عزاداری تا حرم حضرت معصومه (س) برم، در خونه همسایه ام احمد را زدم.
احمد: بله
رشید: احمد جان بیا پایین رشیدم کارت دارم.
احمد: تو بیا بالا
رشید: تو بیا پایین.
احمد: سلام خوبی
رشید: علیک سلام، اومدم با هم بریم دسته هیئت.
احمد: ولی امروز جایی قرار دارم
رشید: قرار رو ول کن امروز بریم سینه زنی
احمد: آخه مادرم نذر کرده، من هر سال قمه بزنم، راستش روز عاشورا میشه، سرم خارش میکنه، حتما باید برم قمه بزنم.
رشید: تو دیگه که هستی پسر، اصلا چون ضربه و صدمه به بدن گناهه (آیه قرآن» سوره نساء/۱۱٠) در نتیجه نذر مادرت باطله و اینکه سرت خارش میگیره، نوعی توهم و فکر کردن به قمه زنی بیش نیست.
اصلا گروه خونی تو چیه؟
احمد: B منفی
رشید: راست میگی😳 هیچ میدونی نایاب ترین گروه خون رو داری؟ افرادی که چنین خونی دارند، اگر مشکل جراحی داشته باشند و نیاز به خون داشته باشند خیلی گرفتارند، تو میتونی با اهداء یک واحد خون، جان بیماری را نجات بدی.
احمد: بنظرت چکار کنیم؟
رشید: هیچی بریم بانک خون و یک واحد خون بده، اگر سرت خارش میکنه با تیغ حجامت خراش روی سرت ایجاد می کنم، چند قطره خون بیاد و توهم تو هم درمان بشه
احمد: آخه به دوستام قول دادم بعدا خواهند گفت ترسو.
رشید: مهم نیست دوستات چه فکر می کنند، مهم اینه کار ثواب خواهی کرد.
احمد: باشه بریم.
بانک اهداء خون.
پسر جوان: آقای محترم خواهش می کنم، آن یک واحد خون را به من بده، بابام اگه جراحی نشه می میره.
مسئول: پسرجان! من مسئولیت دارم، خون B منفی فقط یک واحد داریم، آنهم مسئول مافوق گفته: حتما باید یک واحد بایگانی داشته باشی، من نمیتونم بانک خون را خالی کنم.
رشید: آقای مسئول این دوستم اهداگره، یک واحد خون B منفی از ایشون بگیر، تا مشکل پدر این پسر جوان هم حل بشه.
مسئول: خدا را شکر، پس بیا برادر تا یک واحد خون ازت بگیرم و مشکل این جوان هم حل بشه.
خلاصه پسر جوان یک واحد خون را دریافت کرد و اصرار کرد شماره کارت بدیم، تا مبلغی به حساب احمد واریز کنه، از او اصرار از ما انکار.
با خواهش و تمنا شماره کارت گرفت.
با احمد از محل خارج شدیم، یک عدد کمپوت گیلاس خرج احمد کردم کاملا میزان بود.
احمد: رشید جان پیامک را ببین، طرف مبلغ سه میلیون به کارتم واریز کرد.
رشید: عجب!! تو که نیازی نداری بیا کار خیر کن.
احمد: باشه چکار کنیم؟
رشید: پیر زنی را می شناسم عضو کمیته امداده، تلویزیون قدیمی غیر دیجیتالی داره و تنها سرگرمی این پیرزن هم همین تلویزیونه، بریم یک دستگاه تلویزیون دیجیتالی دست دوم براش بخریم.
فروشنده سمساری: تلویزیون ۳۲ نو مبلغش حداقل ۵ میلیونه، ولی دست دوم را به شما ۲ میلیون میدم، البته فرد فروشنده را می شناسم چون ۵٠ اینچ می خواست بخره این را فروخت، ولی بنظر من شما یک دستگاه ۲۶ دیجیتالی براش بگیرید، من هم سود نمی خوام به مبلغ یک میلیون.
احمد: خوبه
رشید: دو میلیون دیگر را چکار می کنی؟
احمد: کارگری را می شناسم تعداد اولاد زیادی داره برای جهیزیه دخترش مشکل داره میدیم به اون ...
رشید: آفرین خدا خیرت بده.
قمه زنی امسال تو چقدر پر برکت بود 😊
هم خدا را خوش آمد و هم خلق خدا را...» م م» ۱۴٠۲/۵/۵👇
🔷️قزوین سلام 🔷️
@qazvinsalam
┄┅┅❅🌸🌺🌸❅┅┅┄