🤲 باز هیچ آورده ام این دست خالی را بخر باز هم این شرم، این آشفته حالی را بخر این کویر مرده امّیدش به باران زنده است تا خود آبادش کنی این خشکسالی را بخر بی حضورت جنگلی پر ازدحام است این دلم لابلای این غزل هایم غزالی را بخر مال بد گر بیخ ریش صاحبش باشد، چه خوب! از خودت دزدیده اندم، باز مالی را بخر سوختم دور از تو، اما چشم من بر دست توست روسیاهی در زمستانم، ذغالی را بخر گرچه نقش مرده ی دل نیست حتی لایقِ زیر پایت، لااقل این دار قالی را بخر آن چه راحت نشکند، ظرف طلای اغنیاست سائلی نازک دلم، قلب سفالی را بخر سر به راهت می دهم وقتی بگویی قابلم شک نکن، این سر براه احتمالی را بخر گردن خورشید را دستان سردم خواب دید باز کن آغوش را، سرمای شالی را بخر تا درون رشته هایم تا ابد جاری شوی این چراغ دائماً در اتصالی را بخر می روم هر بار و برمی گردم اما مثل قبل در خیالم با منی، این خوش خیالی را بخر 🌸 🔷️قزوین سلام 🔷️ @qazvinsalam ┄┅┅❅🌸🌺🌸❅┅┅┄