در سوگ عالم ربانی و سالک توحیدی، ایّام صفر بار سفر بست ، کجا رفت؟ از یار بپرسید که اینگونه چرا رفت ما در به در غصّه ی صد مشغله بودیم او بی خبر از حال دل خسته ی ما رفت چشمان ترش پنجره ای رو به خدا بود تا پنجره را بست از این خانه صفا رفت با حکمت زهرایی او اهل بهشتیم هر جا که جدا گشت از او دل ، به خطا رفت از داغ حسین بن علی ع چشم تری داشت مشغول عزا بود در ایّام عزا رفت باقی ست در اندیشه ی ما حکمت نابش هر چند که علّامه از این دیر فنا رفت یک عمر درون دل خود شوق سفر داشت آن مرد خدا بود به دیدار خدا رفت امسال قدم می زد و همراه غمش بود هر کس که پیاده حرم کرببلا رفت خوب است که با یک دل آزاده نشستیم در محضر علّامه حسن زاده نشستیم شاعر: