از آن وقتی که یک روز صبح در ماه رمضان، یتیم‌مان کردند تا همین امروز دلمان با خیلی از صبح‌ها صاف نشده! یک روز با دیدن عکس دستی و انگشتری بیدارشدیم، یک روز با نشستن نوای "حاج آقا هارداسان" در جانمان و امروز با داغ مهمان عزیزی... اما ما بین همین صبح‌ها، منتظر آن صبحی هستیم که با ندایی در کنار کعبه بیدار شویم، و یقین داریم آن صبح نزدیک است...🖤