«حسینجان! تو ته گودال رفتی، من شدم بالانشین»
(دلگویهای با برادر عزیزم حاج شیخ
#مهدی_خداجویان به بهانه مقام مجنون و نشان وفا)
قسمت ۱از۲
اخوی! کاکا! برادر! یُوْلداش! قارداش! داداش!
اصلاً به لسان حاجآقای
حقشناس، داداشجون!
چه کاری بود با ما کردی؟!
داداشصیغهای ما!
این رسمش نبود...
اعتراف میکنم تا حال، کمتر اینگونه غافلگیر شده بودم...
والله قسم اگر میدانستم، نمیآمدم...
میدانم شما خواستید حق برادری و اخوت و مرام و معرفت را تمام کنید، اما نمیدانید چه کردید با این تن خسته و روح رنجور...
ما را چه به مقام مجنون و نشان وفا...
آن هم مقابل چشمان نازنین این همه پیرغلام سینهسوخته...
مقابل چشمهای مطهَّر به اشک عاشقانه...
مقابل این همه ذاکر و شاعر و مادح و نائح و عاشق و شیدا و مجنون...
آخر چرا؟
آخر چرا بار ما را اینقدر سنگین کردی؟!
شما که آقایی، اما بامرام! این رسم اخوت و برادری نبود...
همین لباس انسانیت بر تن ما زار میزند، مسلمانی و شیعگی که بماند...
خادمی و نوکری این آستان سر جایش،
نشان وفا را بر کجا نهم؟!
حاج مهدی!
رفیق دوستداشتنی!
این رسمش نبود...
ما که خاکِ درِ این آستانیم... و سالها افتخار ما تجلیل و تکریم و تقدیس خادمان این درگاه بود... اما امشب...
امشب صیاد به صید افتاد...
کار ما را... بار ما را سنگین کردی، حاج مهدی...
▫️▫️▫️
اگر در این سالها، اندک آبرو و اعتباری هم در این دستگاه کسب شده، حقاً و یقیناً حاصل زحمت جمع گستردهای از یاران و همراهان و همسنگران و همرزمان و همسفران و همسران و خانوادههای آنها در طول این سالها بوده...
از آنها که فصل و موسم کوتاهی، توفیق درک حضورشان را داشتیم تا جمعی که خالصاًلله، مداومت در معاضدت و مقاومت در محاضرت داشتهاند...
حاجشیخ مهدی!
این فیلم، تیتراژ ندارد! چرا که این فهرست آنقدر بلند است که خوشتر آن باشد به قلم نیاید، اما چارهای نیست، پرده برانداختهاید... پس بگذارید گوشهای از این فهرست را بازگو کنم...
▫️
اول از همه، شخص
حاج حسینآقای یکتا که اگر نبود همت و غیرت و فهم و درایتش و البته عنایت شهداء و ارادتش به سیدالشهداء، امروز جبههای نبود...
از
حاج مهدی سلحشور که بنده و بسیاری دیگر، سر نام و اعتبار و آبروی او در این دستگاه، نامی یافتیم تا مهدی دهقان که انتخاب نام مشعر در همان روزهای نخستین به نام او ثبت شد...
از
آقاسید محمد انجوینژاد و
وحید ملتجی و
شیخ حسن کردمیهن، سهقلوهای افسانهای! تا
استاد سیدمهدی حسینی و
شیخ احسان خاکی و
حامد اهور...
از
شیخ مجید دائیدائی که با رفتنش
«ثلم فی المشعر ثلمة...» تا
شیخ علیرضا ربانیمنش تا
شیخ صادق مولایی تا
دکتر حبیبالله اسداللهی تا
شیخ یاسر رضایی در راهبردی...
از
آقامرتضای باغبانها، یار دیرین و سنگ زیرین و قند شیرین تمام روزهای مشعر... که شیرینیاش هست، اگرچه خودش نباشد... و
آقامحمدهادی مهربان، پشت و پناه بچهها و پیرِکنعان،
علیرضای پیرصنعان و... تا
عمو حاجی و
محمد دینی و
سیدابراهیم باقرزاده و
علیاکبر ابوالقاسمی و
مجید ساجدی،
مجید عرب و برادرش
محسن... و همه یاران مهربان...
از
آقاسیدحسین حاتمی، مرد صبور کارهای زمینمانده مشعر و
امیررضا تاجر و
امیر باریکلو و
محمدرضا ترابی تا
شیخ هادی فلاح،
مصطفی مستأجران،
محمدصادق رهبران،
شیخ ابوالقاسم جعفری،
سجاد رفیعی، حکیم
مسعود مهدیاننیا و... در عملیات...
از
امید توسنگ، یار غمخوار مظلومان غزه تا
ابراهیم نصیری و
صالح پورمند در بینالملل...
از
شیخ محمد عابدینی و
شیخ جواد محمدزمانی و
سیدحمیدرضا برقعی و
سیدمحمدجواد شرافت تا
حسن بیاتانی تا
یوسف رحیمی، یوسفِ شاعران اهلبیت، مظهر لطافت و نجابت و دقت و ظرافت... تا
جواد قدرتی و
عباس همتی و
حمید رمی و
علی پورزمان و... در دفتر شعر...
دکتر
یونس سبزی و
آقامیثم طاهری و فردوسیان جوانش...
شیخ مرتضی نبیئی و
شیخ جواد یعقوبی و...
حاج مهدی تدینی و
آقارضا خورشیدی و
سیدعلیاکبر حسینپور و
شیخ ابوالفضل نیکخصال و تمام ستایشگران خورشید و همرزمان حسین و اهالی دیار حبیب...
سیدعلی حسینی، لشکر تکنفره و تکتک جماعت رسالات
شیخ محسن کریمی، دلسوز و دلدار و یار و غمخوار استانها...
حاجشیخدکتر حمزه معلی،
مهدی اللهوردی،
شیخ محمد حیدری،
شیخ محمدرضا بابایی و همه اهالی فدک...
حاجشیخمهندس محمدهادی شعبانی و
شیخ کاظم حسینی و
صابر اخلاقی و
شیخ صادق کاووسی... و همه میانداران خدمت...
شیخ میثم یاراحمدیِ محیا و
شیخ مقداد قنبریِ مهدا و
شیخ محمد حاجیقربانیِ مدرسه هیأت...
ادامه در قسمت دوم
✍️
#رحیم_آبفروش
▫️
@qoqnoos2