#خاطرات_رهبر_انقلاب۱۷
در اوایل ریاست جمهوری آیتالله خامنهای، یک شب دیداری با ایشان داشتم. صحبت به درازا کشید. معظمله فرمودند: شام پیش ما بمان! من از دعوت ایشان خوشحال شدم؛ زیرا میتوانستم مدتی بیشتر در خدمت ایشان باشم. آقا در ادامه فرمودند: من نمیدانم شام چی داریم یا اصلا به اندازه ما دو نفر شام هست یا نه؟ به هر حال، هر چه باشد، با هم میخوریم! از همان دفتر کار به منزل تلفن زدند و با خانواده صحبت کردند و گفتند: خانم! شام چی داریم؟ فلانی پیش ماست و من گفتهام که هر چه باشد، با هم میخوریم! از جوابهای آیتالله خامنهای، احساس کردم که در منزل فقط به اندازه یک نفر شام کنار گذاشتهاند.
آقا فرمودند:عیبی نداره! هر چه هست برای ما بفرستید. قدری هم پنیر و ماست همراهش کنید. پس از گذشت حدود یک ربع، یک بشقاب برنج سفید با یک کاسه کوچک خورشت معمولی خیلی متوسط و مختصر آوردند، قدری هم شاید نان و پنیر و ماست همراه آن بود. آنها را نصف کردیم و با هم خوردیم من در دلم و بعدها به زبانم، هزار بار خداوند را به سبب نعمت انقلاب اسلامی شکر کردم که چنین تحولی در کشور ایجاد کرد.
در دستگاه طاغوت- در قبل از انقلاب- چه جاه و جلال و تجمل و اسراف و تبذیری وجود داشت. و امروز رئیس جمهور چه ساده زندگی میکند؛ زندگی آیتالله خامنهای هنوز هم همین طور است.
روش ایشان در زندگی عوض نشده است. اگر معظمله مردم را به صرفه جویی دعوت میکند، خودشان قبل از مردم به صرفه جویی عمل مینمایند.
دکتر غلامعلی حداد عادل.
پرتوی از خورشید. ص۵۷
#خاطرات
#سید_علی_خامنه_ای
@t_manzome_f_r