پارت سیزدهم امر به معروف 🌹 در امر به معروف و نهی از منکر با کسی تعارف نداشت.چه کسی بود؟کجا بود؟ چند نفر بودن؟براش فرقی نمی کرد.زمانیکه احساس می کرد باید تذکری بده، تعارف نداشت.لحظه ای درنگ نمی کرد.فورا تذکر می داد.یه روز رفتیم خونه عموم.دختر عموی من حجاب کاملی نداشت.لباسش مناسب مهمانی نبود.حسین دو سه بار حرفش رو قورت داد.من می دونستم که می خواد تذکر بده.به همین خاطر دستش رو گرفتم و گفتم صبر کن.و به خونه برگشتیم.از اون موقع به بعد دیگه خونه ی عموم نیومد.گفت دیگه من نمیتونم اونجا بیام.اونها رعایت نمیکنن و ما به جای اینکه ثوابی کنیم،گناه هم می کنیم. |راوی پدر شهید|