#شهید_ابالفضلی
به پدرش گفتند: «حامد در سوریه زخمی شده، باید خودت به سوریه بروی»
حس پدریاش میگفت که شرایط خوبی ندارد اما جزئیاتش را نمیدانست.
پدر وقتی به دمشق رسید، بالای پلکان هواپیما به حضرت زینب (س) سلام داد و گفت :« خانم! من نمیدانم حرم مطهرت کدام سمت است، اما این را شنیدم که در آخرین وداع با اباعبدالله، شما خیلی بی تابی میکردید، حضرت اباعبدلله دستش را گذاشت روی سینه شما و شما آرام گرفتید، شما را به مادرتان قسم میدهم که این آرامش را به قلب من هم برسانید چون من هم می خواهم بروم بالای سر پسر مجروحم.»
این را گفت و رفت بیمارستان و رسید بالای سر حامد؛ دید که حامد چشمها و دستهایش را همانجا در لاذقیه جا گذاشته... دید تن پسرش جابهجا پر از ترکش است، بعد از آن هر کسی از ایران زنگ میزد و میپرسید وضعیت حامد چطور است؟ میگفت: « برو مقتل حضرت ابوالفضل را بخوان.»
▪️پاسدار مدافع حرم، شهید حامد جوانی، شهادت ۹۴/۴/۴، بیمارستان بقیت الله تهران
🔻دوستانه ای با شهدا
@rafiq_shahidam96