سہ‌ سالہ امشبِ مام همینقدی بود! کوچولو ... دوست داشتنی! دیدی چه زبونی برا باباشون میریزن؟💔 نازدونه‌ی قصه‌ی مام اینقدررر برا باباش زبون میریخت! اینقدرر شیرین زبون بود :)!💔 البته این آخرا ... شیرین زبونی که میکرد! صداش بغض داشت "