بــنام خــداوندی کــه حــیـات را افــرید
آری حــیاتی که از وجــود چــند مدافــع ولــایت شکل گرفته است ، یــکـی از مــدافعان ولایت در زمــانی که ظلم ریشه کن نمیشود امــام رئوف و شــاه مـظلـومیت امـام رضــا (ع) است
امــام رضایی که بارها و بارها داستان ضامنی اش را شنیده ایم ضامنی اهو و ضامنی ابروی ما اری ابرویی که پیش خدا ریخته شده است
امسال متفاوت با هر سال از دور با شاه صحبت میکردیم و از این اشفته بازار میگفتیم و طلب ارامش میکردیم و گاهی دلمان پر میکشید برای حرم وبوی گلاب ضریح بیایید باهم حالا که فرصت رفتن نیست با ذهن پیش شاه برویم
چشمانت را ببند و کمی به حرم برو وارد حیاط شو و جلوی در سر خم کن و اذن ورود بخواه وارد شو وکمی به گنبد خیره شو نگاهت را از گنبد بکش و به درب اصلی ضریح نگاه کن ارام قدم بردار به سوی فرش های جلوی ورودی کفش هایت را بیرون بیاور و به سوی مسئول کفش داری که بالبخند منتظر توست برو قدم بردار و بوی گلاب را به جان بخر سردی حرم را در سلول هایت احساس کن و به سوی ضریح شاهی که پادشاه تک تک قلب های ماست پدری که دست محبت به روی ما میکشد و همیشه آغوشش برای ما باز است و منتظر گلایه ماست برو تصور کن که هیچ کس جز خودت در حرم وجود ندارد دست به سوی ضریح ببر و سردی ضریح را گرمی دامان پدر احساس کن بو بکش بوی بهشت می اید زانو بزن و سر روی دامان پدر بزار نترس کسی نیست بغضت را فرو نبر بگذار مروارید هایی که بنام اشک است روی صورتت بنشیند سکوتت را بشکن و بگو ...
گفته هایی که کسی جز سایه سر گوش نمیدهد ولی چرا چیزی به یاد نمی اوری ؟ راستش را بخواهید من هم نمیدانم چرا وقتی به آغوش شاه پدران پناه میبری چیزی جز سکوت بیاد نمی اروی و دلخوری ها را فراموش میکنی
تو ارامشی که در این دامان داری را دریاب بوی دامان را به جان بخر و به سکوتت ادامه بده
حالا اشوب شهر را فراموش کرده ای و پس برای چند ساعتی هم که شده است دل به سکوت ببند و ارام ارام اشک بریز.
چشمانت را باز کن و ارامش قلبت را دریاب نفس عمیقی بکش
زیر لب زمزه کن تولدت مبارک شاه ارامش
#ارسالی_از_شما
@ebrahimh