👈 برخوردِ عجیب حاج احمد متوسلیان با زنی که شوهرش جزو منافقین بود...
حقوقش روگرفت و از سپاهِ مریوان اومد بیرون. دید زنی بچه به بغل ، کنارِ خیابون نشسته و گریه میکنه. رفت جلو و پرسید: چرا ناراحتی خواهرم؟ زن گفت: شوهرِ بیغیرتم من و بچهی کوچیکم رو ول کرده و رفته تفنگچیِ کومله شده، بخدا خیلی وقته که یک شکمِ سیر غذا نخوردیم. حاجی بغضش گرفت. بلافاصله دست کرد توی جیبش و همۀ حقوقش رو دو دستی گرفت سمت زن و گفت: بخدا من شرمندهام! این پولِ ناقابل رو بگیرید، هدیۀ مختصریه؛ فعلا اموراتِ خودتون رو بگذرونید، نشانیتون رو هم بدید به برادر دستواره ، از این به بعد خودش موادِ خوراکی رو میاره دم درِ خانه و بهتون تحویل میده...
📝خاطره ای از زندگی جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان🌷
📚منبع: کتاب آذرخش مهاجر ، صفحه ۱۰۱
@rafiq_shahidam96