🌱🌱🌱
زندگی نامه طلبه جوان
شهید محمد هادی زلفقاری
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت_هشتاد_هفتم
بعضي روزها از او خبر نداشتيم، او مريض بود و ما بيخبر بوديم. دوست
نداشت كسي بداند!
از مشكلات و از امور دنيايي حرف نميزد، انگار كه هيچ مشكلي ندارد.
اما ميدانستيم كه اينگونه نيست.
خوب درس ميخواند و زود مطلب را ميگرفت. خوب ميفهميد. در كنار
دروس حوزوي، فعاليت هاي بسياري انجام ميداد.
يكبار در مسير كربلا با او همراه بودم. متواضع اما بشاش و خندهرو بود. از
همه ديرتر ميخوابيد و زودتر بلند ميشد.
كم خوراك و كم خواب بود. اهل عبادت و زيارت بود. وقتي به كنار حرم
معصومين ميرسيد ديگر در حال خودش نبود.
همه فن حريف بود. در نبرد و مبارزه، مرد ميدان جهاد و به نوعي فرمانده
بود، در ديگر كارها نيز همينطور.
خاكي و افتاده بود. بارها ديدم كه سيني چاي را در دست دارد و به سمت
برخي نيروهاي ساده ميرود.
عاشق زيارت شب جمعه در كربلا بود. وقتي هم كه شهيد شد، چهار روز
پيكرش گم شده بود، البته اين حرفها بهانه است. هادي دوست داشت يك
شب جمعه ي ديگر به كربلا برود كه خدا دعايش را مستجاب كرد.
روز يكشنبه شهيد شد و شب جمعه در كربلا و نجف تشييع شد. درست
در اولين روز فاطميه!
#ادامهدارد
@rafiq_shahidam96