دختـرم، ارثیـه‌ی غربـتِ مـادر مـال تـو پـر کشیـدن مـال مـن، ایـن دو سـه تـا پـر مـال تـو! داغ مـن مـال علـی، داغ علـی هـم مـال مـن حسنیـن و غـم این دو تـا بـرادر مـال تـو خطبـه خـوانی، توی مسجـد مدینـه مـال مـن خطبـه خوانـدن، تـوی کوفـه مثـل حیـدر مـال تـو خنـده‌ی همسـایـه ها، تـو راه کوچـه مـال مـن صدای هلهلـه و خنـده‌ی لشگـر مـال تـو ایـن سـه تا کـفن، واسـه مـن و علـی و مجـتبیٰ زینبـم، پیراهـن حسیـن بـی سـر مـال تـو قصـه‌ی میـخ در و کشتـن محسـن مـال مـن غصـه‌ی سـه شعبـه و حنجـر اصغـر مـال تـو بوسـه هـای بـی رمـق؛ ایـن دم آخـر مـال مـن بوسـه های لـب گـودال بـرادر مـال تـو زخـم بستـر مـال مـن، اشکـای حیـدر مـال مـن یـک هـزار و چنـدتا زخـمِ تـنِ بـی سـر مـال تـو قتـل و غـارت مـال تـو، رخـت اسـارت مـال تـو دیـدن بـزم شـراب و مـی و سـاغـر مـال تـو شاعر: امیر عظیمی