خواهر شهید ابراهیم هادی میگوید: امروز اگر میگویند ابراهیم مطرح شده است این دست ما نیست، زیرا اگر کار برای رضای خدا باشد، خدا انسان را ارج نهاده و عزت میبخشد.
در یکی از خاطرات در مورد ایشان نقل شده است: «ابراهیم در همان ایام پایانی دبستان کاری کرد که پدرش عصبانی شد و گفت که ابراهیم از خانه بیرون برو و تا شب هم برنگرد. ابراهیم تا شب به خانه نیامد. همهی خانواده ناراحت بودند که او برای ناهار چهکار کرده است ولی روی حرف پدر، حرف نمیزدند. ابراهیم شب برگشت و با ادب به همگی سلام کرد. از او پرسیدند ناهار چهکار کردی؟ پدر با اینکه هنوز از ابراهیم ناراحت بود، ولی منتظر جوابش بود.
شهید ابراهیم هادی خیلی آهسته گفت که داخل کوچه راه میرفتم، یک پیرزن را دیدم که کلی وسایل خریده و نمیدانست چهکار کند و چطور به خانه برود. من به او کمک کردم و وسایلش را تا منزلش بردم. پیرزن هم کلی از من تشکر کرد و سکه پنج ریالی به من داد. نمیخواستم قبول کنم، ولی خیلی اصرار کرد. من هم مطمئن بودم این پول حلال است زیرا برایش زحمت کشیده بودم. ظهر با همان پول، نان خریدم و خوردم».
#سلامبرابراهیم
@rafiq_shahidam96