🔰معرفی کتاب 🔹من به دلیل عدم تجربه و نشاط جوانی و روحیه ورزشی و سلحشوریِ عشایری که ذاتیِ من بود، بی‌پروا حرف می زدم و از شاه و خانواده او بد می گفتم. شب ها تا صبح، به اتفاق برادری به نام واعظی( که اوایل وارد سپاه شد، بعد نفهمیدم چی شد)، احمد و تعدادی از جوان‌های کرمان بر دیوارها شعار نویسی می‌کردیم. عمده شعارها «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» بود. عکس‌خمینی آینه روزانه من بود: روزی چند بار به عکس او می نگریستم. انگار زنده در کنارم بود و من جَنب او که مشغول خواندن قرآن است، نشسته بودم. او بخشی از وجودم شده بود. ❌کپی‌برداری‌ این‌ مطلب‌ِ(کانال‌) ممنوع‌ می باشد باتشکر 🇮🇷 @rahbaram_seyed_ali