❤️
#روایت_دیدار | ۲۳۲ روز همدلی
👈🏻 روایتی از حال و هوای خانوادههای اعضای ناوگروه ۸۶ در دیدار رهبر انقلاب
(قسمت پایانی)
🔹 انگار در این سفر برایشان فرقی نداشته که روی آب هستی یا وسط خشکی. وقتی هدف مشترکی در میان باشد، آدمها باهم همدل میشوند و این همدلی نتیجهاش را در چند درس نشان میدهد. رهبر انقلاب اشاره کردند که این سفر هشت ماهه، چند درس داشت. اول درس خداشناسی داشت که هر لحظه سفر در دریا، سرشار از نشانههایی برای شناختن خدا است.
🔸 چند روز قبل با یکی از مستندسازانی که روی ناو همراه ملوانان بود گفتوگو کرده بودم، برایم از دیدن موجودات دریایی مختلف گفت. از لحظهای گفت که ناوهای ایرانی توانسته بودند از عمیقترین نقطه کرهزمین عبور کند. نقطهای که جز موجودات دریایی، کسی تا به حال نتوانسته انتهای آن را ببیند و من به قلبهای سرشار از غرور ملوانهایمان فکر کردم. قلبهایی که در آن لحظه از شور و شوق و غروری که به نمایندگی از یک ملت همراه خود برده بودند، میتپیده.
🔹 آقا به درس دوم اشاره میکنند که انقلاب توانست دریانوردی را از فراموشی درآورد. در اینجای صبحتشان به نیروی دریایی در زمان قبل از انقلاب این طور اشاره کردند: «کسانی که مردمان با انصاف و پاکطینتی بودند، برای ما شرح میدادند که در نیروی دریاییِ آن روز چه خبر بود. خبری از این کارهای بزرگ وجود نداشت. این کار را انقلاب اهدا کرد، تقدیم کرد به نیروهای ما که توانستند این کار را بکنند. پس درس بعدی، درس انقلاب بود. انقلاب دریا را از تعطیلی درآورد، دریانوردی را از فراموشی خارج کرد» و کشورهایی از ذهنم میگذرد که حالا بعد از این سفر بزرگ دریایی ناوهای ایرانی به سرزمینشان، پیام صلح و دوستی ما را شنیدهاند. آقا در این لحظه به درس نهایی اشاره میکنند که حضور مقتدرانه و امنیتساز دریادارن ایرانی بود که با انجام این مأموریت نشان دادند «دریاهای آزاد متعلّق به همه است.»
🔸 به عدد ۸ فکر میکنم. ۸ سال دفاع مقدس و تلاش نیروی دریایی برای حفظ مرزهای آبی کشور و ۸ ماه سفر مقتدرانه بر کرانهی آبی دریا برای به تصویر کشیدن قدرت و اقتدار و صلحطلبی ایران امروز.
🔹 به آخر صحبتها رسیدهایم. رهبر صحبتها را اینطور جمعبندی میکنند که: «از همهی این درسهایی که گفتیم و آنچه راجع به این حرکت شما عرض کردیم، باید یک نتیجه گرفت و آن اینکه همه بدانیم موفّقیّتهای بشر، کمالات بزرگ، پیشرفتهای گوناگون، امیدهای برآوردهشده، همه از بطن تلاشها زاییده میشود، از بطن سختیها به وجود میآید.»
🔹 یاد حرف خیلی از خانمهای جمع میافتم. اینکه میگفتند درست است که سخت بود اما مگر میشد که انجامش ندهند. برای کشور و مردمشان بود. برای رساندن پیامی بزرگ به دور دنیا بود.
🔸 به سؤالی فکر میکنم که جواب مشترکی داشت؛ وقتی پرسیدم اگر بازهم همچین سفری پیش بیاید بازهم میگذارید بروند؟ همه جواب دادند «بله»
🔹 و احتمالا این شیرینترین و سختترین بلهای بود که شنیده بودم. شیرین برای آنکه با وجود همه دردها و سختیهایی که در تنهایی برای خانوادهها و افسران وجود داشته، بازهم بدون لحظهای مکث، اماده حرکت بودند و سخت از این بابت که میدانستم در سفری چندماهه چه دلتنگیها، تنهاییها و چشمانتظاریهایی بوده.
🔸 آقا صحبت را تمام کردهاند و از جا بلند میشوند و مثل همیشه هنگام رفتن، برای حاضرین دست تکان میدهند.
🔹 به کودکی بر میگردم. انگار دوباره ۶ساله هستم و کنار سواحل آبهای جنوب ایستادهام. اما این بار من هم دارم همراه با خانوادهی ملوانها دست تکان میدهم و به خدا میسپارمشان. اما با دلی قرصتر و مطمئنتر و چشمهایی که با فکر به آیندهای روشن در دل دریاها برق میزند.
🔍 متن کامل را بخوانید👇
khl.ink/f/53550